قمار نفتی #اوپک

یادداشت امروزم را برای روزنامه جهان صنعت روز یکشنبه درباره بازار نفت و تصمیم اخیر اوپک بخوانید. گرچه این تصمیم قابل درک است ولی فکر می کنم عربستان سعودی و کشورهای موافق با حفظ سقف فعلی تولید توان نوآوری و ابتکار خلاقانه در صنعت نفت رسوبی را دستکم گرفته اند. برای کسانیکه علاقمند به تحلیلی در دفاع از سیاست حفظ سقف تولید هستند این یادداشت خوب حامد را پیشنهاد می کنم.

اقتصاد دنیای جالبی دارد. در اینجا بهترین تصمیمات می توانند بدترین نتایج را داشته باشند. دنیای رویدادهای اقتصادی تحت تاثیر عوامل و پارامترهای گوناگونی هستند که مدام در حال تغییر می باشند و نتیجه نهایی تصمیمات را تحت تاثیر قرار می دهند. تصمیم اخیر سازمان کشورهای صادرکننده نفت به تشویق عربستان سعودی گرچه قابل دفاع و قابل درک است ولی شاید نتیجه دلخواه را نداشته باشد.
در پایان هفته کاری در آمریکای شمالی قیمت جهانی نفت خام به کمتر از 67 دلار در هر بشکه رسیده است. یادآوری اینکه تنها شش ماه پیش بیش از 115 دلار در هر بشکه تنها به دردهای برنامه ریزان و وزرای نفت کشورهای عضو اوپک اضافه می کند. علیرغم سقوط بهای نفت خام در هر بشکه کشورهای عضو اوپک تصمیم گرفتند که سقف تولید خود را کاهش ندهند.
با توجه به دگرگونیهای بازار نفت این تصمیم قابل درک است. تولید نفت رسوبی ظرف سه سال آینده ایالات متحده را به یک صادرکننده نفت تبدیل خواهد کرد و تعادل موجود در بازار را تغییر خواهد داد. تولید نفت رسوبی باعث افزایش عرضه نفت در بازار جهانی شده است. افزایش عرضه باعث کاهش قیمت تعادلی نفت خام و افزایش تولید می شود. در این شرایط یک کارتل دو راه در پیش رو دارد.
راه اول اعضای کارتل برای حفظ سطح درآمدهای خود می توانند سطح تولیدات خود را کاهش دهند و به افزایش عرضه از سوی کشورهای غیر عضو با کاهش عرضه پاسخ بدهند. این سیاست سطح فعلی قیمت نفت را حفظ می کند یا از سقوط آن جلوگیری می کند و از اثر افزایش عرضه بر آن می کاهد. ولی باعث می شود سهم اوپک در بازار نفت کاهش پیدا کند.
راه دوم برای اعضای اوپک این است که سطح فعلی تولید را حفظ کنند. در این گزینه قیمتها کاهش پیدا می کنند ولی سهم اوپک در بازار تغییری نمی کند. درآمدهای کشورهای عضو کاهش پیدا می کند چون حجم فعلی تولیدات را در قیمت پایینتری به فروش خواهد رساند. در اینجا اوپک سهم خود را در بازار با صرفنظر کردن از درآمد حفظ می کند.
در واقع در این دو راهی اوپک یا به بهای سهم خود در بازار درآمدهایش نفتی اعضایش را تامین می کند یا با صرفنظر کردن از درآمدهایش سهم خود را در بازار حفظ می کند تا بتواند بعنوان یک کارتل موثر بماند. ضمن آنکه سقوط بیشتر قیمتها از نظر برخی از کارشناسان باعث می شود تا تولیدکنندگان بیشتری وارد بازار نفت رسوبی نشوند و حتی باعث می شود تا تولیدکنندگان فعلی متضرر شده و تصمیم به خروج از بازار بگیرند و در نتیجه عرضه نفت رسوبی کاهش پیدا کند و قیمتها مجددا افزایش پیدا کنند. فراموش نکنیم که قیمت بالای نفت مشوق اصلی ورود شرکتهای نفتی آمریکایی به بازار نفت رسوبی بوده است.
این استدلال از نظر تئوری درست می باشد ولی در عمل ما و تولیدکنندگان و کشورهای عضو اوپک در یک دنیای پویا و دگردیس زندگی می کنیم. اگر هدف عربستان سعودی و کشورهای عضو اوپک حذف رقیبان تازه وارد باشد بنظر می رسد که پایین نگه داشتن قیمتها کافی نخواهد بود. هزینه تولید و فن آوری مورد نیاز استخراج نفت رسوبی با استفاده از نوآوری و مدیریت کاهش پیدا خواهد کرد. در حالیکه ماه پیش صحبت از این بود که استخراج نفت رسوبی تنها در صورتی سودآور است که قیمت نفت بیشتر از 70 دلار در هر بشکه باشد اکنون باور عمومی بر این است که تولیدکنندگان نفت رسوبی توان رقابت در قیمتهای نفت بالاتر از 40 دلار را دارا می باشند. سطح قیمتی که بعید است اوپک آمادگی تجربه اش را در وضعیت فعلی اقتصادی سیاسی کشورهای عضو داشته باشد.
حفظ سطح فعلی تولید می تواند سهم اوپک را در بازارهای نفتی حفظ نماید ولیکن تولید نفت رسوبی تنها رویداد بازار نفت نمی باشد. احداث خطوط جدید برای انتقال نفت در آمریکای شمالی می تواند تقاضای این قاره را برای واردات نفت کاهش دهد و واقعیت جدیدی را در بازار نفت رقم زند. از سوی دیگر بسیاری از فن آوریهای ابداع شده در سالهای پیش برای تولید خودروهای کاراتر و استفاده از منابع جایگزین در انرژی به تولید انبوه رسیده اند. این احتمال وجود دارد که تقاضا برای نفت اوپک آنقدر که مورد انتظار است افزایش نیابد. اوپک در حالی مشتریان فعلیش را از دست خواهد داد که مشتریان جدیدی برای جایگزینی ندارد.
از سوی دیگر اقتصاد ملی بسیاری از کشورهای عضو سازمان اوپک وابسته به صادرات نفت است. این کشورها بدلیل این وابستگی نسبت به تغییرات بهای نفت آسیب پذیرترند و توانایی مانور کمتری در بلندمدت دارند. در نتیجه اگر سیاست حفظ سطح تولید و پایین نگه داشتن سطح قیمتها در کوتاه مدت اثربخش نباشد کشورهای اوپک درباره ادامه آن در میان مدت و بلندمدت دچار تردید خواهند بود. قیمتهای پایین نفت قطعا جلوی ورود رقبای جدید را خواهد گرفت ولی مساله اوپک حضور رقبای تازه وارد در بازار می باشد نه ورود رقبای آینده. حضوری که در سطح فعلی قیمت نفت هنوز ادامه آن به مخاطره نیفتاده است.
این احتمالات است که باعث می شوند بسیاری از خود بپرسند اگر اوپک در دفاع از سهم بازارش موفق نباشد آنگاه چه روی خواهد داد؟ آیا این کارتل اتحادیه ای از اقتصادهای آسیب دیده و دولتهای ولخرج خواهد بود که در بازار نفت به حساب نخواهند آمد؟ گزینه ای که کمتر درباره آن صحبت می شود و بنظر می رسد حتی وزرای نفت اوپک آنرا جدی نگرفته اند.

طلای سیاه و بلای سیاه و توهم توطئه

  یادداشتم که سرمقاله روز دوشنبه روزنامه جهان صنعت که درباره بهای نفت است و تصمیم اوپک برای حفظ سهمش در بازار به بهای از دست دادن درآمد.

قیمت نفت به 74 دلار در هر بشکه رسیده است. بهایی که تنها شش ماه پیش 115 دلار در هر بشکه بود. نظریه پردازان توطئه بر این باورند که یک کشور یا کشورهای خاص می کوشند از طریق کاهش بهای نفت به کشور ایران و منافع ملی آن صدمه بزنند. چنین نیتی درست هست یا نه شکی نیست که ایران با جمعیتی نزدیک به هشتاد میلیون نفر بیش از آنکه نیازمند سهمی در بازار نفت باشد به درآمدهای نفتی برای تامین بودجه عمومی احتیاج دارد. و باز شکی نیست که بازار نفت و عرضه و تقاضای انرژی در جهان به مراتب پیچیده تر از آن است که دستخوش رقابت منطقه ای یک یا دو کشور بشود. پس در بازار نفت چه روی داده است؟

نفت کالاییست با تقاضای کم کشش به این مفهوم که کمیت تقاضا برای نفت نسبت به بهای آن حساس نیست. برای آنکه تغییری جدی در کمینت تقاضا برای نفت پیش بیاید بهای نفت باید تغییر بسیار زیادی کند. آن سوی معادله هم عرضه نفت کم کشش است. منابع نفتی مشخص هستند و با تولید معین روزانه فعال می باشند. اشکال اینجاست که در این بازار زمانی که تابع عرضه کمی تغییر می کند، قیمت تعادلی دچار نوسانات بزرگ می شود. به این معنا که زمانیکه یک میلیون بشکه در روز بیشتر تولید می شود بهای نفت چندین دلار تغییر می کند.

با درک این واقعیت بوده و هست که کشورهای عضو سازمان کشورهای صادرکننده نفت اوپک طی دهه های گذشته با ظرافت و دقت زیاد کوشیده اند سقف معینی از تولید نفت را داشته باشند که همیشه کمتر از رشد تقاضا رشد کرده باشد. در نتیجه این سیاست راهبردی بهای نفت در هر بشکه از اواخر دهه هفتاد خورشیدی رو به افزایش گذاشت و در اواسط  دهه هشتاد ازمرزهای پیش بینی نشده گذشت. ولی این همه داستان نیست.

در شوک قبلی بهای نفت در دهه پنجاه خورشیدی بسیاری از کشورهای واردکننده نفت مصمم به تغییر تابع مصرف در الگوهای مصرف انرژی و فن آوری خودروها و تولید انرژی رانشی تجدید نظر کردند. در شوک اخیر بهای نفت کشورهای بسیاری که عضو سازمان اوپک نبودند به اکتشاف و استخراج نفت روی آوردند. حتی کشوری مانند کوبا حفاری در آبهای ژرف را برگزید تا شاید به نفت دست پیدا کند. ایالات متحده به استخراج نفت رسوبی با شستشوی ماسه و شن روی آورد. عرضه نفت رو به افزایش گذاشت. واکنش کشورهای عضو اوپک در ابتدا حفظ استراتژی جلوگیری از افزایش سقف تولید نفت بود که قیمتها را بالا نگه می داشت و مشوق ورود تولیدکنندگان جدید و سرمایه گذاری ایالات متحده در استخراج نفت رسوبی می شد. ظرف یکسال گذشته این سرمایه گذاریها بهای نفت را به نقطه ریزش رساندند.

رویدادی که در ایالات متحده به آن عنوان انقلاب نفت رسوبی را می دهند باعث شد تا تولید نفت در داخل آمریکا پیوسته افزایش پیدا کند. دولت فعلی آمریکا با شعار عدم وابستگی به منابع نفت خارجی این فرآیند را تشویق هم کرد، فرآیندی که زیانهای محیط زیستی جدی و غیرقابل انکاری را به دنبال داشته است. با این حال شکی نیست که افزایش تولید نفت در ایالات متحده باعث تغییر تعادل در بازار نفت شد. حالا دیگر مساله اوپک تنها حفظ سقف تولید نیست.

بعنوان یک کارتل از تولیدکنندگان نفت وجود اوپک تنها در صورتی معنا دارد که از قدرت کافی برای تاثیر گذاری بر قیمت نفت برخوردار باشد. این قدرت در صورتی وجود دارد که اوپک سهم قابل توجهی از بازار نفت را در اختیار داشته باشد. این سهم در حال حاضر کمتر از 40 درصد می باشد و در راه رسیدن به نقطه ایست که از کارایی اوپک بطور جدی خواهد کاست. کشورهای عضو اوپک می توانند دو انتخاب کنند یا  سقف تولید را کاهش دهند تا قیمتها را بالا نگه دارند که باعث تشویق رقیب می شود یا برای حفظ سهمشان در بازار سقف تولید را تغییر ندهند. در این صورت کاهش قیمتها ادامه پیدا می کند و از رقبای انگیزه رقابت گرفته می شود. بنظر برخی کارشناسان تولید نفت رسوبی در بهایی کمتر از هفتاد دلار در هر بشکه متوقف خواهد شد. اجلاس اخیر اوپک نشست کسانی بود که مجبور به تغییر استراتژی برای حفظ موقعیت خود در بازار بودند.

اینکه این فرضیه درست خواهد بود یا نه آینده آنرا نشان خواهد داد. ولی امروز آنچه که با آن مواجه هستیم این واقعیت است که دوران خوش نفت صدوبیست دلاری به پایان رسیده است و برای اقتصاد ما مثل دهه پنجاه حس بد خسران و زیان باقی مانده است. آثار سیاسی این تغییر غیرقابل انکارند ولی بنظر نمی رسد دلیل یا دلیل قاطع رویدادهای اخیر بوده باشند. نگاهی به تجربه کشورهای نفت خیز در دهه پنجاه و شصت خورشیدی نشان می دهد که بعد از هر افزایش قیمت نفت الگوهای مصرف و تولید تغییر کرده اند و بهای نفت کاهش پیدا کرده است. طنزآمیز است ولی بعد از هر دوره بهای نفت سازمان اوپک خود را با بازار رقابتی تر مواجه دیده است که از انحصارش در آن کاسته شده است.

وب‌نوشت روی WordPress.com. قالب Baskerville 2 از Anders Noren.

بالا ↑

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: