برای یکصد سالگی میلتون فریدمن

(برای شماره جدید ماهنامه توسعه و صنعت نوشتم) یکصد سال بعد از تولدش میلتون فریدمن اقتصاددان برجسته قرن بیستم هم بخاطر سهمش در احیای تفکر بازار آزاد و باور به توانایی بازار آزاد در حل بحرانهای اقتصادی و هم بخاطر تاثیرش بر روند سیاستگذاری پولی همچنان بخاطر آورده می شود.

برای هر علمی می توان نقطه آغازی پیدا کرد، برای فیزیک سیبی که به سر نیوتون خورد، برای مطالعات هسته ای سنگهای رادیواکتیوی که هانری بکرل روی یک صفحه فیلم جا گذاشت، برای میکروبشناسی لحظه ای که لویی پاستور در میکروسکوپش توده از باکتریهای مرده را دید.  برای علم اقتصاد و بحثهایی که امروز شاهد آن هستیم نقطه آغاز را می توان سقوط بازارهای جهانی سهام در 1929 و رکود اقتصادی دهه سی میلادی دانست. این بحران بزرگ اقتصادی به تسلط بی چون و چرای متفکران کلاسیک و بازارگرای علم اقتصاد بر مباحث این علم پایان داد. بنظر می رسید اقتصاددانان نه درباره دلایل بحران توضیح قابل قبولی دارند و نه می توانند برای رهایی از آن راه حل کارآیی ارائه کنند. جان منیارد کینز با انتشار «نظریه کلی اشتغال، بهره و پول» به این ناتوانی علم اقتصاد پایان داد و آغازگر مکتب جدیدی در تفکرات اقتصادی شد که برخلاف تئوری کلاسیک عرضه و تقاضای بازار را به تنهایی برای حل همه مسائل اقتصادی کافی نمی دانست. این دیدگاه جدید به سرعت پذیرفته شد و یک دوره بازنگری اساسی در بسیاری از نظرات علم اقتصاد آغاز شد. برای کسانیکه امروز کینز را منتقد بازار و در نتیجه اقتصاد سرمایه داری می دانند شاید یادآوری این نکته جالب باشد که نظریات کینز اقتصاد سرمایه داری یا کاپیتالیسم را نجات داد. کینز درباره توانایی بازار شک داشت ولی نه درباره کاپیتالیسم. فریدمن نه درباره بازار شک داشت و نه درباره کاپیتالیسم.

کنش این بازنگری در علم اقتصاد و نظریات مبنتی بر توانایی مکانیسم بازار آزاد برای حل مسایل اقتصادی باعث واکنش فکری و ظهور مدافعان جدید اقتصاد بازار آزاد شد. میلتون فریدمن سرشناسترین این مدافعان است که از 1950 تا 2000 بر مباحث اقتصادی تاثیر گذاشتند و روند سیاستگذاری اقتصادی را در کشورهای مختلف از شیلی تا ژاپن تحت تاثیر قرار دادند. میلتون فریدمن با مطالعه سیاستهای فدرال رزرو، نهاد بانک مرکزی آمریکا، توانست دلایل بروز بحران اقتصاد و رکود اقتصادی دهه سی را  توضیح دهد. او نشان داد چطور سیاستهای غلط این نهاد و کاهش عرضه پول از سوی آن باعث تشدید رکود و تبدیل آن به یک بحران شده بود. با این توضیح فریدمن موسس و رهبر فکری مکتب پولی شیکاگو   Chicago School of Monetarism  شد، که در نیمه دوم قرن بیستم دربرابر طرفداران کینز صف آرایی کردند. در دهه هفتاد بانک مرکزی انگلستان و فدرال رزرو نظرات فریدمن را بعنوان بنیان فکری سیاستهای پولی پذیرفتند. در دهه هشتاد بانک مرکزی ژاپن مجموعه سیاستهای پیشنهادی او را برای مقابله با بحران مشابهی بکار بست، و توانست از رکود اقتصادی در این کشور جلوگیری کند. زمانیکه بحرانی مالی جهانی  2007 از راه رسید بهترین و اطمینان بخش ترین نکته ای که درباره بن برنانکه رییس فدرال  رزرو گفته می شد تسلط او بر تاریخچه سیاستهای پولی فدرال رزرو در بحران اقتصادی دهه سی و دانشش از سیاستهای پولی بود. طنزآمیز آنکه در نودمین سالگرد تولد فریدمن در 2002 او به شوخی به میلتون گفته بود: «حق با شماست، اشتباه از ما بود، من قول می دهم آن اشتباه را تکرار نکنیم». برنانکه پنج سال بعد این فرصت را پیدا کرد تا نشان دهد فدرال رزرو اشتباهات 1929 را تکرار نخواهد کرد. او در بکار بستن بخشی  از توصیه های فریدمن در سیاستگذاری پولی تردیدی بخود راه نداد.

یکصد سال بعد از تولدش میلتون فریدمن هنوز نامی آشنا در بحثهای اقتصادیست و مجادلات سیاسیست. کتابهای او هنوز خوانده می شود و طرفداران دولتهای کوچک و بازارهای آزاد هنوز از استدلالهای او بهره می برند. میلتون فریدمن توانسته است وارد بحثهای توسعه بشود و بسیاری از هواداران توسعه با استفاده از باورهای او بر نقش بازار و بخش خصوصی در توسعه اقتصادی تاکید می کنند و خواهان اولویت دادن به مکانیسمهای بازار هستند. قطعا درباره همه چیز حق با فریدمن نبود، ولی بنظر می رسد نظریات او تا مدت زمانی طولانی با ما خواهند بود.

وب‌نوشت روی WordPress.com. قالب Baskerville 2 از Anders Noren.

بالا ↑

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: