یادداشت امروزم در روزنامه دنیای اقتصاد، درباره سرمقاله هفته پیش درباره مسوولیت نخبگان در زمان تحریم. لازم به یادآوری می دانم که با تقسیم جامعه به نخبه و غیر نخبه مخالفم.
یادداشت روز یکشنبه روزنامه دنیای اقنصاد عنوان جالبی دارد: تحريم و مسووليت نخبگان و نوشته بزرگواریست که در هر حال تجربه ای در دنیای دیپلماسی و روابط جهانی دارد که معدود کسانی دارند. فرازی از این یادداشت را نقل می کنم:
آيا نخبگان ما دريافتهاند كه تحريمهاي بيسابقه اعمال شده بر ايران و ايراني، در تاريخ پيشينه ميسازد و راه را براي استفاده از آنها در آينده عليه هر ملت و دولتي كه نخواهد زير بار سلطه دولتهاي مسلط جهاني برود، هموار ميكند. روشنفكران و نخبگان ايراني چه در داخل و چه در خارج نميتوانند در مقابل اين امر كه برخلاف اعلاميه حقوق بشر، مقررات تجارت آزاد، حقوق بينالملل و نظامات متحدالشكل جهاني اعمال ميشود، سكوت كنند. حتي اگر نخبگان اختلافنظري با سياستهاي فعلي دارند، نبايد منافع ملت و سرنوشت ايران و ايراني را ناديده بگيرند.
من نه ادعای نخبه بودن دارم و نه تا بحال برای عضویت در بنیاد نخبگان تقاضایی داده ام، ولی از آنجایی که ناظر فعالیتهای دوستان نخبه ام بوده ام و از کم و کیف برخی فعالیتهایشان هرازگاهی خبرهایی می شنوم ذکر چند نکته را واجب و ضروری می دانم.
اول. اگر نویسنده محترم کارگزار منافع ملی بوده اند، مردم ایران، چه نخبه و غیر نخبه آن منافع ملی را تعریف کرده و می کنند. منافع ملی یعنی سود و زیان مردم، چه آن کشاورز مازندرانی که مرکباتش را در بازار داخلی با وجود رقابت خارجی عرضه می کند و چه آن بانکدار خصوصی که سود و زیان بانکش در گرو آزادی نقل و انتقالات بین المللیست. نخبگان مورد اشاره این یادداشت هیچوقت از مردم ایران جدا نبوده و نیستند، حتی اگر بخواهیم از آنها یک طبقه برگزیده اجتماعی بسازیم و اینگونه جلوه کنیم که شریک دردهای مردم نبوده و نیستند. واقعیت اینجاست که نخبگان مورد اشاره یادداشت چه در داخل و در خارج مانند بقیه مردم ایران از تحریمها آسیب دیده و می بینند. و از آنجایی که مانند بقیه مردم در ردیف اول پرداخت کنندگان هزینه های ناشی از تحریمها هستند، طبیعیست که همواره کوشیده اند تا راههایی برای دور زدن این تحریمها و کاهش آثار آنرا پیدا کرده و می کنند.
دوم. نویسنده محترم به حقوق برابر انسانها اشاره کرده اند، به وضعیت آموزشی و پذیرش در دانشگاههای دنیا و محدودیتهایی که بر دانشجویان ایرانی اعمال شده و می شود. آیا نویسنده محترم اطلاع دارند بسیاری از دانشجویان فعلی و سابق ایرانی از جمله اینجانب سالیان سال از دیدن خانواده هایمان و عزیزانمان بواسطه همین محدودیتها و مشکلات محروم بوده ایم؟ آیا ایشان فکر می کنند که ما منفعلانه این محدودیتها را پذیرفتیم؟ حتما ایشان با سوابقشان دردستگاه دیپلماسی ایران و حضورشان در دادگاه داوری بین المللی به خبر دارند که همین نخبگان منفعل در سرزمینی که با ایران رابطه سیاسی ندارد جمع شدند و با استفاده از ابزارهای بسیار مختصر و محدودی که داشتند برخی شرایط پذیرش و اعطای ویزای دانشجویی را تسهیل کردند. جالب است که در این تلاش کسی بخاطر ندارد که مورد حمایت دولت متبوعشان بوده باشند. بلکه تنها بوده اند و به تنهایی از دیوار بلند بی اعتمادی بالا رفتند تا کمی شرایط غیرانسانی حاکم بر زندگی دانشجویان ایرانی را تغییر دهند. آیا نویسنده محترم آن وقت این تلاش این نخبگان را ستودند؟ راه دور نرویم همین چند ماه پیش بدنبال زلزله آذربایجان همین انسانها دوباره جمع شدند تا علیرغم تحریمها به زلزله زدگان آذربایجانی کمک کنند. آن تلاشها باعث شد تا تحریمها شامل این کمک رسانی نباشد. در نتیجه اجازه بدهید یادآوری کنم که این نخبگان آنقدرها هم منفعل نبوده اند.
سوم. نویسنده بزرگوار یادداشت مذکور خود می دانند که دولتها نهادهایی هستند در خدمت مردم. اما شامل همه خدمتگزاران مردم نبوده و نیستند. نخبگان ایرانی چه در داخل و چه در داخل کشور بخشی از مردم ایران هستند و نه دولت ایران و در عرصه بین المللی جایگزین دولت ایران نبوده و نیستند. ایشان بارها و بارها فرصت سازی کرده اند و کوشیده اند تا بخشی از زیرساختهای مورد نیاز ایران را در ارتباطات جهانی تدارک ببینند. آنچه که نویسنده محترم از ایشان می طلبد کاریست که برای دولت تعریف شده است و در انحصار دولتیان است و نه مردم ایران. در نهایت احترام نخبگان ایرانی مانند مردم ایران هزینه های اقدامات دولت را می پردازند ولی توان تغییر نتایج و عواقب آنرا ندارند.
چهارم. این بزرگوار به فعالیت دولتهای بیگانه و حامی تحریمها در بسط و گسترش این تحریمها و محدودیتها اشاره کرده اند و آنها خلاف سنت دیپلماسی جهان دانسته اند. خواندن این نکته برای من همیشه دانشجوی تاریخ بسیار شگفت انگیز است. در درجه اول فکر کردم که منظور نویسنده محترم تمسک به قوانین بین المللیست، ولی خود ایشان هم به خوبی می دانند که کارایی قوانین بین المللی وابسته به قدرت سیاسیست. در درجه دوم یادآوری این نکته لازم است که بسیاری از تحریمها بر علیه ایران بواسطه مصوبات شورای امنیت سازمان ملل اعمال می شوند، در اینجا رقیب با صحبت به زبان یک قانون بین المللیست که می تواند دیگران را از عمل به سایر قوانین و ایفای حقوق ایران بازدارد. سوالی که پیش می آید این است که آیا می توان انتظاری جز این از دستگاههای دیپلماسی داشت؟ آیا شگفت آور است که دشمنان ما از انزوایی که نتیجه سیاستهای سالهای اخیر است حداکثر بهره برداری ممکن را بکنند تا مزایای اقتصادی و سیاسیشان را تثبیت کنند؟ قواعد بازی بین المللی را ترکیبی از عذرهای موجه و قدرت سیاسی و قوانین بین المللی تعیین می کنند. در محاسبات سیاسی معمولا واقعیتهای سیاسی و قدرت سیاسی را در نظر می گیرند تا قوانین بین المللی را.
پنجم. در پایان یادداشت نوشته اند: «روشنفكران ما نبايد دلخوريهايشان از عملكرد تصميمسازان را بر منافع و مصالح ملي رجحان دهند. حفظ آينده كشور، حراست از ايران و ايراني، بيدار ساختن وجدان آدمهاي آگاه در جهان و ايستادن در مقابل آنچه ناحق است، آنچه غيرقانوني است، آنچه با سرنوشت ايران و ايراني مرتبط است، وظيفه همه است. عام و خاص و به حكم ذات و ماهيت ايراني بودن. البته وظيفه نخبگان سنگينتر.» مردم ایران قرنهاست که به حراست از ایران مشغولند. و ایکاش کارگزارانشان سنگینی این وظیفه را به اندازه ما مردم احساس می کردند. طی سالهای اخیر گروهی که ایشان به آنها اشاره کرده اند بارها و بارها کوشیده اند بر علیه تحریمها و تبعیض بر علیه ایرانیان در سطح جهان اقداماتی را علیرغم جو منفی رسانه ای انجام دهند. شاید اگر سیاستگزاران آن روز از این حرکتهای خودجوش استقبال می کردند امروز افراد بیشتری دلگرم به تاثیرگذاری اینگونه حرکتها بوده اند. نخبگان ایرانی ایرانی بوده اند و ایرانی مانده اند حتی اگر تنها برجای مانده اند.
با ذکر مهمترین نکته مطلب را به پایان می رسانم. زمانیکه از شهروند فعال صحبت می کنیم. زمانیکه با ایرانیان خارج از کشور و روشنفکران داخل و خارج از منظر یک کارگزار سخن می گوییم خوب است بیاد بیاوریم ارتباطات و فعالیتهای آنها زمانی کاراتر است که بسترهای مناسب و زیرساختهای کافی در اختیارشان باشد. طی سالهای گذشته اظهارنظرهای نسنجیده مکرر و کارهای خارج از عرف متعدد موج تبلیغات منفی علیه کشور عزیزمان را تشدید کرده اند. بارها در محافل علمی و کنفرانسها زمانیکه صحبت از ایران به میان آمده است بسیاری با قیافه حق بجانب با اشاره به این اقدامات و سخنان نیت مدافعان ایران را زیر سوال برده اند و از کارایی آنها کاسته اند. آنچه که نویسنده محترم از ایرانیان طلب می کند در شرایطی ممکن است که یک اراده ملی و یک هماهنگی و احترام متقابل در میان گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی برقرار باشد. بدون همدلی ملی نمی توان شهروند فعال داشت. وگرنه صحبت از نخبگان فرافکنی بار مسوولیت و هزینه هاییست که سالهاست برخلاف نظر و توصیه همین نخبگان ایجاد شده و می شوند.