چرا رسیدن به نرخ بیکاری صفر ممکن نیست

بیکاری معضلیست که هر سیاستمداری آرزوی یافتن راه حلی برای آن را دارد. افزایش تعداد بیکاران همه را به جنبش و جوش می اندازد و کاهش آن باعث می شود تا همه  از موفقیتهای اقتصادی و دوراندیشیهای مدبرانه دم زنند. و شاید هر سیاستمداری هدفش رسیدن به نرخ بیکاری صفر باشد.   با این حال اولین درس اقتصاد این است که منابع اقتصادی محدود هستند  و برای همه نیازها کافی نیستند. اولین وعده سیاستمداران این است ما می توانیم این اولین درس اقتصاد را فراموش کنیم.

اولین چالش  همیشه تعریف خود بیکاریست. چه کسی شاغل است و چه کسی شاغل نیست. دفتر آمار اشتغال آمریکا فردی را که در حال حاضر شاغل نیست و در چهار هفته گذشته در جستجوی کار بوده است و آماده اشتغال ولی کار پیدا نکرده است را بیکار می داند. این تعریف خوبیست ولی در هنگام بحرانهای اقتصادی بسیاری حتی بعد از چند ماه جستجو نمی توانند شغلی پیدا کنند و در نتیجه از جستجو دست می کشند. این افراد مطابق تعریف جز بیکاران نیستند ولی به محض بهتر شدن وضعیت اقتصادی وارد بازار کار می شوند. در نتیجه درصدهایی که نرخ بیکاری را به ما اطلاع می دهند همیشه دقیق نیستند. بلکه تخمین هستند. مانند همه مفاهیم اقتصادی بیکاری و اشتغال همیشه در زندگی روزمره در حال تحول هستند و بهیچوجه نمی توان آنها را بدون تغییر و ثابت دانست. هیچ اقتصادی تا بحال در نرخ بیکاری صفر قرار نداشته است.

در هر مقطعی از زمان در هر اقتصادی بیکاری وجود دارد. بخشی از این بیکاری ساختاریست. تغییرات قوانین، فن آوری، نهادهای اقتصادی و ماشین آلات صنعتی باعث می شوند تا بخشی از نیروی کار برای مولد بودن به آموزش مجدد وفراگیری مهارتهای جدید نیاز داشته باشد. بخشی دیگر از آن بخاطر کسانیست که در حال تعویض مشاغل هستند یا کار فعلی خود را ترک می کنند تا شغل بهتری یا با شرایط بهتری پیدا کنند. تمایز دادن بیکاری ساختاری از این بیکاری گردشی مشکل است ولی معمولا بیکاری ساختاری بیشتر از بیکاری گردشی طول می کشد. جمع این دو نرخ بیکاری طبیعی یک اقتصاد است که حتی در صورت استفاده از تمام منابع و تولید حداکثر تولید ناخالص طبیعی ممکن وجود خواهد داشت. نوسانات اقتصادی باعث می شود تا نرخ بیکاری از این نرخ بیکار طبیعی بیشتر، دوران رکود، و یا کمتر، دوران شکوفایی، باشد. ولی معمولا نرخ بیکاری صفر نیست.

اگر بخواهیم از یک دید مهندسی به قضیه نگاه کنیم، بیکاری مانند اصطکاک است. اصطکاک باعث فرسودگی ماشین آلات می شود و غلبه بر آن به نیروی بیشتری احتیاج دارد، اما هیچ ترمزی بدون اصطکاک نمی تواند کار کند. هیچ اقتصادی هم بدون بیکاری نیست. در نتیجه برای کاهش بیکاری باید واقع بینانه و مطابق شرایط اقتصادی هدف تعیین کرد. و نرخ صفر هدفی نیست که ممکن باشد، به یک دلیل بسیار ساده چون در دنیای واقعی ممکن نیست.  اما می تواند بهانه ای برای رفتارهای رانت خوارانه ای باشد که بیکاری را کاهش نخواهند داد ولی منابع ملی را به هدر خواهند داد.

پ.ن. یادداشت حسین را بخوانید. راست می گوید باید ترسید!

پ.ن.2. بعنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد پنجشنبه هشت اردیبهشت منتشر شد.

وب‌نوشت روی WordPress.com. قالب Baskerville 2 از Anders Noren.

بالا ↑

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: