یادداشتم برای ستون سرمقاله روزنامه تعادل روز سه شنبه که درباره یکسان سازی نرخ ارز مسافرتی است.
بالاخره لحظه شجاعت در سیاستگذاری فرا رسید و یکسانسازی نرخ ارز مسافرتی آغاز شد. برای درک اهمیت این گام، بگذارید با یک پرسش شروع کنم: اگر شما مدیرعامل یک شرکت هواپیمایی ایرانی یا فعال در ایران باشید، فعالیت در کدام بازار و جذب کدام مسافر برای شما اولویت دارند؟ مسافر خارجی عازم ایران یا مسافر ایرانی عازم خارج؟
چشمانمان را ببندیم و به ادبیاتی که میدانیم و میشنویم، فکر کنیم. گردشگر خارجی به درآمد ارزی کشور میافزاید، در شهرها و روستاها اشتغال ایجاد میکند. ایران با سابقه فرهنگی و دهها اثر باستانی و مجموعه تاریخی در این بازار تفوقی طبیعی و مزیتی نسبی دارد. سخنرانان و دولتمردان زیادی میگویند گردشگری میلیاردها دلار درآمد ارزی و هزاران شغل جدید ایجاد خواهد کرد. پس اگر شما مدیرعاملی ایرانی برای یک شرکت هواپیمایی هستید باید نگاهی جهانی داشته باشید و بهدنبال جذب گردشگر خارجی باشید. حالا چشمانمان را باز کنیم و به واقعیت حاکم بر اقتصاد کشور و فضای کلان فعالیت اقتصادی نگاهی بیندازیم. هر چه باشد هر مدیری در این چارچوب فعالیت میکند و واقعیت بازارها را آنطور که هست درنظر میگیرد. واقعیت تقاضا برای سفرهای خارجی در میان ایرانیان بسیار قوی است. در نتیجه مدیرعامل داستان ما به جای تمرکز بر جذب گردشگر خارجی، منابعش را صرف بازاریابی و ارائه خدمات به متقاضیان داخلی سفرهای هوایی میکند. او حالا به جای آنکه واردکننده گردشگر باشد درواقع صادرکننده آن است و به جای آنکه به درآمد ارزی کشور بیفزاید از ذخایر ارزی آن میکاهد. مدیرعامل ما بیتقصیر است، فضای کلان کشور باعث میشود تا تخصیص منابع به تقاضای داخلی سوددهتر از تخصیص منابع به تقاضای گردشگران خارجی باشد. حالا چرا فضای کلان کشور این چنین است؟ سفرهای خارجی به چند گروه تقسیم میشوند: زیارتی به کشورهای همجوار، سیاحتی به کشورهای همجوار، بازرگانی و خانوادگی. بیشتر حجم سفرها معمولا به دو گروه اول تعلق دارد. همه گروهها میتوانند به نرخی ارزانتر از نرخ بازار ارز برای سفرهایشان ارز تهیه کنند. از سوی دیگر واقعیت اینجاست که ایرانیان در خارج از کشور چیزهایی را مییابند و میخواهند که در داخل وجود ندارد. تقاضای آنها برای سفرهای خارجی نسبت به تغییرات قیمتی واکنشی ندارد و کم کشش است. رانتی که پرداخت میشود در عمل مشوق سفر خارجی ایرانیان است تا گردشگر خارجی. سیاست ارزی کشور اینجا به ضرر صادرات و به نفع واردات عمل میکند. مثال ما از سفرهای خارجی است ولی این حرف درباره صادرات کالاها و واردات نیز درست است و صدق میکند. سیاست ارزی در کشور مشوق صادرات نیست و باعث مزیت کالاهای ایرانی در بازارهای جهانی نمیشود. یکسانسازی بهای ارز نخستین گام در حذف رانتی است که از طریق مسافران ایرانی به جیب کشورهای منطقه ریخته میشود و باعث افزایش تقاضا برای سفرهای خارجی میشود. همچنین این سیاست نخستین گام در حذف مزیت کاذب واردات در مقایسه با صادرات است. آنچه باید به خاطر داشت این واقعیت است که سیاست ارزی فضای کلان اقتصاد کشور را تعیین میکند. اگر این سیاست مشوق صادرات نباشد در عمل مشوق واردات است.
در شرایط فعلی یکسانسازی نرخ ارز مسافرتی باعث میشود تا به تخصیص منابع متاثر از دخالت دولت و وجود رانت مسافرتی در این بازار پایان داده شود. سیاست ارزی به این ترتیب به جای آنکه باعث استهلاک تدریجی ذخایر ارزی باشد، افزایش درآمدهای ارزی را باعث میشود. طبیعی است که درنتیجه چنین سیاستی در بازار ارز تعادل جدیدی رقم خواهد خورد. اگر همه تقاضا برای سفرهای خارجی بخواهد به تقاضا برای ارز در بازار تبدیل شود، میتوانیم شاهد افزایش بهای ارز و گرانتر شدن سفرهای خارجی باشیم. گرانتر شدن سفرهای خارجی کاهش تعداد آنها را در پی خواهد داشت و از خروج ارز از کشور با استفاده از مکانیسم بازار جلوگیری خواهد کرد. حاصل هر چه باشد برای اقتصاد کشور فرخنده است و به بازارهای گردشگری تعادلی براساس واقعیت و نه رانت ارزی را باز خواهد گرداند.
واکنش مثبتی که منفی بنظر می آید
چرا فکر نمی کنم واکنش بازار ارز منفی بوده است.
در ابتدای هفته در یادداشتی برای روزنامه دنیای اقتصاد از سه سناریوی محتمل برای بازار ارز نوشتم. حالا بعد از سخنرانی رییس جمهور، آقای روحانی، در مجمع عمومی سالانه سازمان ملل متحد بنظر می رسد بازار پذیرفته است که لغو تحریمها یک شبه میسر نیست. امروز نرخ برابری دلار در برابر ریال افزایش پیدا کرد و دوباره از مرز سه هزار تومان گذشت. همزمان با واکنش بازار ارز قیمت طلا هم افزایش پیدا کرد و به نقطه تعادلی قبل از سفر رییس جمهور به نیویورک بازگشت. برخی از کارشناسان از این واکنش بازار بعنوان واکنش منفی به تحولات اخیر یادآوری می کنند. بنظرم این واکنش بهیچوجه منفی نبوده است. واکنش بازارها را با حجم مبادلات و معاملات اندازه می گیرند و نه قیمت.
بازار ارز و طلا در ایران قبل از سفر رییس جمهور به نیویورک در تعادل قرار داشت و این تعادل منعکس کننده واقعیتهای اقتصادی و سیاسی کشور بود. در این قیمتهای تعادلی هزینه های ناشی از تحریمها لحاظ شده بود و مبادلات ارزی و داد و ستد طلا در بازار ادامه داشت. سفر رییس جمهور به نیویورک باعث شد تا بسیاری به گمانه زنی روی بیاورند و فرض کنند که در صورت رویدادن برخی اتفاقات قیمت ارز ناگهان کاهش پیدا خواهد کرد. با وجود آنکه تجربه بازار ارز بعد از پذیرش آتش بس بین ایران و عراق هنوز در ذهنها تازه است بسیاری باور کردند که این تغییر می تواند دائمی باشد. متاسفانه از حجم ارز مبادله باشه در بازار آزاد رقم دقیقی در دست نیست. اما بر اساس گفتگوهایی که با فعالان اقتصادی داشته ام بنظر نمی رسد حجم زیادی از ارز در هفته گذشته مبادله شده باشد. انتظار رویدادهای سترگ در نیویورک باعث نشد تا کسی به فروش حجم زیادی از ارز دست بزنند. بلکه کسانی که به ریال احتیاج داشتند مبالغی اندکی از ارزهای خارجی را در بازار ارز به ریال تبدیل کردند. در واقع کاهش قیمت ارز بیشتر به دلیل کاهش تقاضا برای خرید بدلیل افزایش عدم قطعیت در بازار بوده است. بازار ارز در هفته ای که به پایان می رسد کساد بوده است.
روز بعد از سخنرانی دکتر روحانی در نیویورک این عدم قطعیت در بازار کاهش پیدا کرده است و بازار ارز دوباره به جنب و جوش افتاده است. خوش بینی دیپلماتیک هنوز وجود دارد و قویتر هم شده است اما انتظارات از آینده اقتصادی کشور هم واقعی شده است. کسی دیگر انتظار ندارد تحریمها یک شبه رفع شوند تا به آنی هزینه مبادلات تجاری و معاملات کاهش پیدا کند. از سوی دیگر بانک مرکزی به درستی اعلام کرد که تصمیمی برای تغییر نرخ برابری ارزهای خارجی و ریال ندارد. بعد از تحمل آثار تورمی کاهش ارزش پول ملی وقت بهره وری از مزیت اقتصادی که این رویداد در عرصه صادرات به تولیدکنندگان داخلی می دهد فرارسیده است. باعث تاسف است که تنها به افزایش قیمت دلار در بازار توجه می شود و حجم مبادلات و تعداد آنها در نظر گرفته نمی شود. حتی در بازار بورس شاخص سهام ترکیبی از قیمت سهام و حجم مبادلات است. افزایش شاخص سهام به معنای افزایش ارزش مبادلات است که معمولا یعنی افزایش حجم سهام مبادله شده و بهای سهام. این افزایش شاخص است که از آن بعنوان واکنش مثبت یاد می شود. در بازار ارز قیمت ارز به تنهایی نشاندهنده حجم مبادلات نیست. اگر شاخصی مشابه شاخص بازار سهام برای بازار ارز وجود می داشت چه بسا نشان می داد که در این هفته واکنش بازار در ابتدا منفی بوده است و فردای روز سخنرانی مثبت شده است. اشاره به این تغییر بعنوان واکنش منفی تقویت باورهای نادرست اقتصادیست که باعث مخدوش شدن رفتار مصرف کننده می شود. درباره رویدادهای اقتصادی با منطق اقتصادی صحبت کنیم.