مصاحبه خوب بیل گیتس را درباره نامه اخیرش به مجمع جهانی اقتصاد در داووس گوش کردم. این نامه درباره باورهای نادرست درباره فرایند توسعه اقتصادی، از جمله بیفایده بودن کمکهای کشورهای توسعه یافته به کشورهای در حال توسعه است. گیتس باور دارد که اعتقاد به ناکارایی کمکهای بین المللی به کشورهای در حال توسعه درست نیست. استدلالش خیلی جالب بود. او می گوید که اکثر این کمکها به بهانه توسعه اقتصادی برای حمایت از دولتهای وابسته پرداخت می شوند. هدف اصلی بخش عمده این کمکها در نتیجه کمک به روند توسعه نیست بلکه هدف اصلی پشتیبانی سیاسی است . او به دوران جنگ سرد اشاره می کند که کمکهای آمریکا در واقع برای این بوده است «که آدم بدها، آدم بدهای ما باشند و نه آدم بدهای مسکو».
برای من مثال امروزی این پیشفرض کمکهای بین المللی به روند توسعه در افغانستان است. بارها درباره این کمکها و فساد ناشی از آنها صحبت شده است. اینکه حجم قابل توجهی از این کمکها در ادارات و دوائر دولتی توسط صاحبمنصبان به مصرف دیگری می رسند و اینکه اثر کمی بر اقتصاد افغانستان داشته اند. با اینحال پرداخت این کمکها برای حفظ دولت افغانستان ادامه دارد. در نتیجه نمی توان بخاطر پایین بودن بهره وری این کمکها استدلال کرد که کمکهای بین المللی به روند توسعه در کشورهای توسعه یافته یا کمتر توسعه یافته بیفایده هستند. این کمکها با هدف کمک به فرآیند توسعه اقتصادی پرداخت نمی شوند که بهره وری آنها را با اثرشان بر روی رشد اقتصادی بسنجیم. کارایی این کمکها را باید با اثرشان بر تعادل سیاسی و پایداری حکومتها سنجید، امری که برای آن من شاخصی نمی شناسم. ولی می توان برایش یک شاخص کمی تعریف کرد. در پژوهشهای اقتصادی باید این نکته را باید در نظر داشت و اثر آنرا بر بهره وری اقتصادی این کمکها را در مدلها در نظر گرفت. چالش جالبی خواهد بود. شاید واقعا آن بخش از کمکهای بین المللی که صرف فرآیند توسعه شده اند کارآیی بالاتر از آن سطحی که فکر می کنیم داشته باشند.