دوباره رانت خواری

یادداشتهای خوب پویان و حسین را درباره رانت خواری در سیستم وام بانکی و مدعی العموم بودن بعضیها را از دست ندهید. کلا وقتی رانت هست کی حوصله تولید و این قرتی بازیها را دارد؟

یک وبلاگ جدید

حمیدرضاخان نمازی حکیم الفلاسفه دارالخلافه تازگی ها وبلاگی مرقوم می کند و الحق «برای منیج منت رعیت خوب می نویسد.» حیفمان آمد در بابش ننویسیم و یاران را بی بهره بگذاریم. کم پیش می آید طبیب صاحبقرانی که هم حکمت بداند و هم طب و هم خط و ربطش خوب باشد.

قهوه خانه بجای سالن مطالعه

حامد این روزها آمریکاست و فکر کنم تو این یک ترم اندازه سه چهارسال کیلومتر شمارش کار کرده است. یادداشت خوبی درباره کافه ها نوشته است. اول حامد جان به جمع ما دانشجویان دانشگاه بین المللی کافه خوش آمدی.
دوم برادر عزیز من فکر می کنم باید به تابع تقاضا نگاه بندازی. خودت که اینقدر خوب گفتی در سرزمین عزیز ما کافی شاپ یا کافه با یک طیف دیگر از مشتریان سر و کار دارد. در نتیجه عرضه خودش را تطبیق می دهد. مردم به کافی شاپ می روند تا تعامل اجتماعی داشته باشند یا در شلوغی قرار بگیرند. حالا وسط این شلوغی تو بیا یک کتاب دستت بگیر یا شروع کن یک چیزی بنویس. اینجا برای کافی شاپ یا قهوه خانه یک چنین تقاضایی هست. بقول تو آدم می زند بیرون تا کار کند و اسیر رخوت خانه نماند ( خداییش هم اگر نبود این کافی شاپهای سالن مطالعه ای من یکی که تز تموم نمی کردم. هوایی دارد وقتی جایی می شینی که فضای کتابخانه را ندارد ولی شش هفت نفر دیگر مشغول کار هستند. یکی دارد طرح می زند برای شرکتی در لندن او یکی دارد تو سر خودش و امتحان LSAT می زند و دیگری در حال مشاوره دادن است.)
سوم خلوت شخصی؟؟؟؟ برادرم می شود بپرسم ما در فرهنگمان اصلا فضای شخصی داریم که بخواهیم خلوت شخصی داشته باشیم؟ کاری تو آرزویش داری در تهران یک نرم اجتماعی نیست. یک شیفت ساختاری تقاضا لازم است. بیا و برو کتاب بگیر دستت ببینم چند نفر به فضای شخصی تو احترام می گذارند و مزاحمت نمی شوند. (اینجا هم البته مزاحمت در کار هست ولی کمتر)
چهارم این جور کافه هایی که دیدی دور و بر دانشگاهها و مراکز کاری بیشترند تا در محله های مسکونی. این خیلی جالب است که اینجور جاها یک جور اثر جانبی Externality زندگی شهری- بازرگانی -دانشگاهی هستند.
پنجم این سوال که چرا تو ایران کافی شاپ هست فراوان ولی کسی برای درس خواندن آنجا نمی رود باید جان بدهد برای یک تز جامعه شناسی. کاش یکی مرد میدان پیدا شود.
ششم خداییش تو فکر می کنی در تهران یک جایی که ملت برای مطالعه و کارکردن بروند دوام می آورد؟ من فکر کنم یک چنین جایی دور و بر دانشگاه تهران یا امیرآباد یا حتی ونک جواب بدهد ولی فکر نکنم تو محله هایی که الان پاتوق است درآمد کافی برای بقا داشته باشد. business model چنین پروژه ای را باید نگاه کرد.

یک وبلاگ جدید اقتصادی

دکتر جواد صالحی اصفهانی استاد دانشگاه ویرجینیا تک و پژوهشگر موسسه بروکلین به جمع وبلاگ نویسها پیوسته اند و  وبلاگ استبداد ارقام Tyranny of Numbers را راه اندازی کرده اند. دکتر جواد صالحی از پژوهشگران پر سابقه اقتصاد ایران هستند که تالیفات متعددی درباره اقتصاد ایران؛ توزیع درآمد؛ تحولات جمعیتی و فقر در ایران دارند. ورود ایشان را به دنیای وبلاگ خوش آمد باید گفت.

بدرقه سزاوارترست!

انتقاد و مباحثه علمی ویژگی ذاتی پژوهشهای علمیست.   مباحثات علمی و انتقادات فکری با تهییج افکار و اذهان پرسشگر باعث گسترش علوم و پژوهش در ابعاد ناشناخته شده اند.  انتقادات و مباحثات علمی بویژه در علم اقتصاد بازار گرمی دارد. و این انتقادات شامل همه چیز می گردند: از پیشفرضهای یک مدل تا سیاستهای پیشنهادی بر مبنای تحلیل  اقتصادی.

در این میان کم نبوده اند وفاداریهایی که حول باور به درستی یک نظر و دفاع از آن شکل گرفته اند. نوکنزینیها در برابر نوکلاسیکها، طرفداران اعمال سیاست پولی دربرابر هواداران دخالت دولت در بازار سرمایه و حتی طرفداران اقتصادی سنجی مبتنی بر برداشت فرکانسی از احتمالات در برابر اقتصاد سنجی بیزین. اینها گفته شد تا خواننده گرامی بداند نه نگارنده از فضایی انتقادی دور بوده است و نه لزوم آنرا منتفی می داند و نه منکر نقش باور در این مباحثات است. 

با اینحال انتقاد را رسمیست و سنتی. منتقدان علمی نه برای اثبات حقانیت خود بلکه برای اثبات درستی نظرات علمی و دقت نتایج پژوهشی و کارایی سیاستهای پیشنهادی به مصاف یکدیگر می روند. ایشان با استفاده از مشاهدات علمی، مدلسازیهای استوار بر متدهای علمی و استنتاج نتایج است که یکدیگر را مورد نقد قرار می دهند و به چالش می کشند. روشی که درباره بحث اقتصادی در ایران متاسفانه صادق نیست.

اخیرا دوستی لینک وبسایت البرز را برایم فرستاده است که مدعی برخوردی انتقادی با اقتصاد بازار است.  خواندن این وبلاگ باعث تاسف نگارنده از سطح انتقاداتیست که هنوز برخی درباره علم اقتصاد وارد می دانند.

در معرفی این وبلاگ نویسندگانش می گویند: «ما به بازار خودتنظیم‌گر باور نداریم و بر این گمانیم در نظام‌های اقتصادی مدرن اتکای صرف به سازوکار بازار ضامن رشد پایدار و افزایش رفاه عمومی نیست. ما بر این باوریم که آموزه‌های نوکلاسیک گرایشی در اقتصاد سیاسی است نه اصول تخطی‌ناپذیر علمی. اقتصاد مبتنی بر بازار را ضرورتاً نمی‌توان دمکراسی اقتصادی نامید و آنچه از آن پدید می‌آید به‌ناگزیر مناسبات دمکراتیک در عرصه‌ی سیاسی نیست.»

 بحث بحث انتقاد نیست بلکه بحث «باور نداشتن» است.  هیچ اقتصاددانی نیست که آموزه های علم اقتصاد را «تخطی ناپذیر بداند» این رعایت اصول مکاشفه علمیست که تخطی ناپذیر است. و این آموزه ها نتیجه رعایت این اصول هستند. این نویسندگان نمی گویند چرا آموزه های نوکلاسیک گرایشی در اقتصاد سیاسیست و چرا چنین ادعایی دارند. این گزاره ایست که بیان می شود تا دوستان اعلام موضع کرده باشند!

یادداشتهای این وبسایت  تاسف بار و مزاح آورند. نویسنده ای، به سبک روشنفکری ایرانی، با نقل قولی از یک «متفکر بزرگ»   بهانه ای به دست می آورد تا یادی از کارل مارکس کند و بقیه یادداشت خود را به تکرار باورهای ایدئولوژیکش درباره اقتصاد و بازار اختصاص داده باشد. نگارنده نیچه نیست ولی دوست عزیز مارکس مرده است! مارکس مدتهاست که مرده است! و وقت آن رسیده است که بجای تکرار ادبیات دهه شصت و پنجاه  میلادی دوستان سری به کتابهای اقتصادی و نتایج تحقیقات علمی بزنند و ببینند که در دهه هایی که ایشان به تکرار این ادبیات مشغول بوده اند علم اقتصاد پیشرفت کرده است و دیگر ابراز فضل روشفکری چند دانشجوی اخراجی فلسفه نیست!

دوست دیگری با این پیشگزاره یادداشت خود را آغاز کرده است:  «وجود دولت كارآمد جزء جدایی‌ناپذیر كارایی نظام اقتصادی بر اساس بازار است. درس‌نامه‌های دانشگاهی و ادعاهای محققان نولیبرال به جای خود محفوظ، در واقعیت زندگی نمونه‌ای وجود نداشته است كه رابطه‌ی بین این دو غیر از این بوده باشد.» این واقعیت زندگی کجاست؟ آیا شما نمونه هایی دارید که رابطه بین کارایی دولت و بازار را نمایش می دهد؟ آیا شما برای اینکه این واقعیت زندگی را تصویر کنید به ارائه نمونه هایی از آن احتیاج ندارید؟ و این پیشگزاره نیست بلکه ادعا و فرضیه شماست و باید برای اثبات آن مشاهدات خود را ارائه کنید! بقیه بحث کلی گویی و پیشداوریست.  در ضمن دوست عزیز کنار گذاشتن تحقیقات دانشگاهی نشانه جراتی برخواسته از خودباوریست و نه نشانه برخورد منتقدانه علمی!

در مجموع وبسایت البرز نه رسانه ای انتقادی بلکه مجموعه ایست برای نفی علم اقتصاد و انکار اصول مشاهده علمی و جایگزین کردن آنها با بحثهای ایدئولوژیک ریش ریش شده! نویسندگان این وبسایت راه اسلاف خود در دهه های پیشین را ادامه می دهند تا بحثی با تظاهر به روشنفکری درباره یک علم داشته باشند. به نظر می رسد بدرقه این مباحثات مناسبترباشد تا خیرمقدم گفتن به آنها.

نکته ای درباره مباحثه درباره اقتصاد

یادداشت اخیر حامد < دریک لیوان چای داغ > را درباره برنامه توسعه و سوالاتی که از منتقدانش پرسیده بود خواندم. طبق معمول کامنتها جالب و برخی غم انگیز بود. برای من این کامنتها یادآور این جمله بود:
‌ ذهنهای بزرگ درباره اندیشه ها سخن می گویند؛ ذهنهای متوسط درباره رویدادها و کوته بینان درباره افراد.

اینکه بعضی دوستان بحثهای اقتصادی را به  بحث درباره افراد و شاگردانشان تبدیل کنند رقت بار است. اختلاف نظر درباره مسایل اقتصادی ناشی از باورهای ما و نوع نگرش ما به این مسایل و استفاده از نظریات علم اقتصاد است. نه اختلاف بین دو دانشکده یا دو استاد.

بحث کلی و کیفی درباره اقتصاد و مطرح کردن مسایل فردی به جای نظرات علمی  سنت نکوهیده و ناپسندیست که از گروههای مدعی روشنفکری به بحثهای اقتصادی سرایت کرده است. به جای این مباحث دوستان باید به نقد نظرات و استدلالها با استفاده از شیوه علمی: بررسی-نقد-ارایه مستند و داده ها؛ بپردازند. 

مرتبط :دانشکده اقتصاد شریف

یک وبلاگ جدید

 حجت قندی دانش آموخته موسسه برنامه ریزی و دانشگاه ویرجینیا تک که در حال حاضر در دانشگاه واشنگتن و لی تدریس می کند نوشتن وبلاگ اقتصادانه را شروع کرده است.   آدرس وبلاگ او:

  http://eghtesadaneh.blogspot.com/

وب‌نوشت روی WordPress.com. قالب Baskerville 2 از Anders Noren.

بالا ↑

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: