انتخابات و دیدگاههای فردی: خطر پذیری یا خطرگریزی

انتخابات دیگری در راه است که طبق سنت سالهای اخیر باعث بحث و جدلهای فراوانی در باب تحریم یا شرکت شده است.  وبلاگ کاتالاکسی خلاصه مفیدی از این مباحث را آورده است.  و پویان هم یادداشتی در اینباره نوشته است. نگارنده هم سالیانیست به عنوان یک دانشجو از پنجره رسانه های و اخبار به حوادث ایران نگریسته است.  در نتیجه نه مدعیست که از رویدادهای داخلی دقیقا با خبر است و نه ایران پژوهست. با اینحال بحث تحریم انتخابات از نقطه نظر اقتصادی جالب توجه می داند. 

به نظر می رسد برای بعضی بحث تحریم به نوعی اعتقاد و ارزش سیاسی تبدیل شده است که حتی درباره هزینه های آن بحث نمی کنند. قطعا از نقطه نظر اقتصاد این یک تصمیم فردیست. فرد رای دهنده با توجه به تابع مطلوبیت خود تصمیم می گیرد در انتخابات شرکت کند یا نکند. نکته جالب طرز رفتار فرد خطر پذیر risk seeking و فرد خطر گریز risk averse  در چنین مواقعیست. 

 به نظر می رسد برخی بر این باورند که در صورت تحریم انتخابات در آینده فایده ای (Pay Off) متصور است که برای رسیدن به آن حاضر به غیبت در انتخابات و پذیرفتن احتمال گزینه های پر خطرتر هستند. و تنها در شرایطی حاضر به شرکت در انتخابات هستند که بخشی از آن شرایط امروز محقق گردد (بهیچوجه منظور منافع مادی نیست، بلکه منظور منافع معنوی و یا شرایط اجتماعیست). 

گروه دوم گروهی هستند که مایل نیستند با تحریم انتخابات احتمال تحقق گزینه های پر خطر تر را افزایش دهند، در نتیجه در آن شرکت می کنند تا از احتمال زیان بکاهند. ایشان بر این باورند که نفع حاصل از شرکت در انتخابات از هزینه شرکت در آن بیشتر است و مطلوبیت خود را با این اقدام حداکثر می کنند. نیازی به گفتن نیست که نگارنده در گروه دوم جای می گیرد و تحریم انتخابات را درست نمی داند. بویژه آنکه عدم شرکت در انتخابات همیشه در نهایت به نفع یکی از گروههای رقیب سیاسی حاضر در انتخابات ختم شده است.  

همانطور که پویان اشاره کرد، این روزها هم در آمریکا یک مبارزه انتخاباتی در جریان است و دو حزب سیاسی این کشور در حال رقابت هستند. در حالیکه دمکراتها وعده افزایش حداقل حقوق، اصلاح سیستم تامین اجتماعی و بهداشت عمومی را می دهند؛ جمهوریخواهان وعده کاهش مالیاتها، ارتقاء امنیت ملی و اصلاح نسبی پوشش بیمه را می دهند. در اینجا کاندیداها از اینکه درباره نیازهای مردم سخن بگویند ابایی ندارند. مردم نیز بنا بر منافع و نیازهای خود  و همخوانی نامزدهای انتخاباتی با ارزشهای ایشان رای می دهند. به این دلیل است که شهرهای بزرگ که خواهان اصلاح امور و تغییر بنیادین هستند سناتور اوباما را بر می گزینند و ایالتی مانند اوهایو که درنتیجه پیمان نفتا ورشکسته است خانم کلینتون را!

 نه اصلاح طلبان به صرف ادعای اصلاح طلبی شایسته رای هستند و نه محافظه کاران به صرف محافظه کاری. عملکرد اقتصادی و باورهای اقتصادی بسیاری از اصلاح طلبان تفاوتی با رقبایشان ندارد. ایشان هم به نقش و حضور دولت در تولید و ارائه خدمات معتقدند. بخش خصوصی را باور ندارند و هنوز نمی دانند کدام قرائت اقتصادی را قبول دارند. در عمل  این برنامه ها و اهداف نامزدهای انتخابات است که مهم است.  و گرنه واژه های زیبا سالهاست که بر زبان جاریند.

چه گروهی از نامزدها از گسترش تجارت خارجی حمایت می کند؟ که خواهد کوشید که ایران را به عضویت جامعه جهانی دربیاورد؟ آیا کسی به دنبال این است که فراگیری مبانی علم اقتصاد کلان و خرد را برای  دانشجویان همه رشته های دانشگاهی، بویژه مهندسی،  در مقطع کارشناسی اجباری کند ؟  برنامه گروههای سیاسی برای گسترش بازرگانی ایران با افغانستان و عراق و رقابت جدی و موثر با ترکیه در این حوزه ها چیست؟ در صورت افزایش تورم در سال آینده نامزدهای انتخابات نقش مجلس هشتم را در کمک به کنترل آن چگونه می بینند؟ در توسعه زیرساختارها اولویت با کدام بخش است و چرا؟ و……..

 واقعیت اینجاست برخی صورت مساله را خط می زنند و برخی آنرا پاک می کنند  و هر دو گروه مساله را بدون حل رها می کنند!

ساخت یک وب‌گاه یا وب‌نوشت رایگان در WordPress.com. قالب Baskerville 2 از Anders Noren.

بالا ↑

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: