انباشت دانسته ها و آموخته ها

یادداشتم برای شماره ۶۴ نشریه آینده نگر٬ نشریه اتاق بازرگانی‌٬ صنایع و معادن تهران

با علم اقتصاد قهر نکنیم.

در آموختن و انباشت دانسته های اقتصادی در کجای راهیم و چرا آن ارتباطی که علوم طبیعی و مهندسی و پزشکی با جوامع دانشگاهی جهانی دارند در اقتصاد و جامعه شناسی غایب است؟‌ پاسخ ساده است:‌ باور ما به تفاوتی که وجود ندارد و علاقه دولتیان به پنهان نگهداشتن خطاهایشان و روشنفکرانی که هرگز از جدل فراتر نرفته اند.

اگر ورود علوم نوین و روش شناسی مدرن علمی به ایران را مطالعه کنیم٬ متوجه می شویم که تکیه ابتدا بر پزشکی و مهندسی بوده است. اولی برای آنکه فقها٬ بزرگان و نخبگان٬ از هر فرقه و اعتقادی که بودند٬ خیلی زود متوجه شدند راه علاج بیماریها و ماندگاری تندرستی در داشتن پزشک فرنگی و بعدها پزشک فرنگ رفته است. تاسیس دانشگاههای پزشکی تنها این رابطه را نهادینه کرد. اطباء ایرانی همیشه و همه جا رابطه پژوهشی پیوسته و پویایی با جهان پیرامون خود داشتند. دومی هم مربوط به افزار و تسلیحات و فن آوری و هر آنچه بود که شاهزادگان قاجار و حکمرانان پهلوی به حساب قدرت و جلال می نوشتند. مانند هر کشوری که خود را در تنگنا می یابد خیلی زود دولتیان و سیاستگذاران متوجه شدند که راه برتری در علوم مهندسی هم از ارتباط با جهان پیرامون می گذرد و لازم نیست هر چرخی را از اول اختراع کنند. لذتی بود در قدرتمند بودن و فن آوری را به خدمت کشور گماردند.

اگر پزشکی و مهندسی با نیازهای اولیه و خواستهای ایرانیان سروکار داشتند علم اقتصاد آینه ای بود که جامعه ایران از دولتمرد تا کارگر و کارمند می توانستند تصویر خود را در آن ببینند. و البته چون آینه نقش تو بنمود راست٬‌ البته شکستنش رواست. واقعیت اینجاست که آن نگاهی که به علوم طبیعی وجود داشته و دارد٬ هرگز درباره علومی که به مطالعه رفتار انسانها و بنگاهها می پردازند در جامعه ما وجود نداشته است. اتمها و مولکولها این ویژگی را دارند که از قید پیشفرضها و باورهای ما آزادند٬ در ایران انسانها قرار است متفاوت باشند و باور داریم که متفاوت هستند. وقتی پژوهشگری می خواهد رفتار ایشان را با مدلها و نظریه هایی بسنجد که انیرانیان تدوینشان کرده اند٬ مرتکب گناهی نابخشودنی شده است. اینجا قرار است فرهنگ و باورهای ما انسانهایی داشته باشد که مطلوبیت حداکثر نمی کنند و بنگاههایی که سود نمی خواهند.

روی دیگر این خودفریبی در این است که اگر علم اقتصاد را به طور کامل رد کنیم که دیگر نیازی نیست نگران قضاوتهای آن درباره کارآیی سیاستها٬ هزینه تصمیمات و اولویت بندی تخصیص منابع باشیم. این ما نیستیم که اشتباه می کنیم و خطا کرده ایم این علم اقتصاد است که ما را درک نمی کند. دولتها به نفع خود دیده اند که بگویند علم اقتصاد بر اساس پیشفرضهای جهانیش در ایران کاربردی ندارد و این باور فرهنگی به وجود تفاوت را تقویت نمایند. در نتیجه هر تلاشی برای بهره برداری از نظریه های اقتصادی اگر محکوم نشود٬‌ تشویق هم نمی شود.

جالب است که بدانیم که تنها موسسه ای که در دهه هفتاد کوشید با ارتقای دانش اقتصادی و ارتباط با دانشگاههای ممتاز جهان به جذب دانشجو بپردازد بعد از فراز و نشیبهای بسیار در دهه هشتاد به تعطیلی کشانده شد. دانشکده دیگری که در دانشگاه صنعتی شریف ماموریت خود را آموزش دانش نوین اقتصاد و مدیریت تعریف کرد در دولت قبلی تا مرز انحلال پیش رفت و همیشه آماج حملات و اتهامات صاحبمنصبانی بود که اقتصاد کشور از هزینه سنگین اشتباهات ایشان هنوز کمر راست نکرده است. همه اینها در دانشگاهی که در میان دانش آموختگانش نامهای درخشانی در ریاضی٫‌ فیزیک و مهندسی وجود دارد و اساتید و دانشجویانش ارتباط خوبی با دانشگاههای بین المللی دارند.

همه اینها در حالیست که در دهه های اخیر اشتباهات چندباره تکرار شده اند و از روش شناسی علمی در تحلیل پیامدهای سیاستها و برنامه های مختلف غفلت شده است. جدل بیشتر بر سر باورها و آدمهاست جایگزین تبادل نظر و پژوهش درباره رویدادهای اقتصادی شده است. ما هنوز باور نکرده ایم که باید خود را در آینه ببینیم تا بتوانیم اصلاح را آغاز کنیم.

 

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

ساخت یک وب‌گاه یا وب‌نوشت رایگان در WordPress.com. قالب Baskerville 2 از Anders Noren.

بالا ↑

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: