فرصت‌های طلایی و نزاع‌های صنفی

اعتراض به نرم افزارهای پیدا کردن تاکسی مثل اسنپ بهانه نوشتن این یادداشت شد که به همت دوستان خوب دنیای اقتصاد سرمقاله روز چهارشنبه این روزنامه است.

اگر بخواهیم یک رویداد را منشأ تفاوت غرب و شرق در توسعه و رشد علمی بدانیم، بی‌شک آن رویداد اختراع ماشین چاپ است. فکرش را بکنید سال ۱۴۴۰ میلادی می‌شود سال ۸۱۹ هجری خورشیدی. اروپا هنوز در قرون وسطاست و خورشید تمدن اسلامی هنوز غروب نکرده است. ابن‌سینا، فارابی، رازی و خوارزمی هنوز نوابغ جهان علمند و کسی به گرد پایشان نرسیده است.

اگر به‌جای آلمان، ماشین چاپ در بغداد یا در نیشابور یا در قاهره اختراع شده بود، چه می‌شد؟ به‌جای آنکه هر شاهکار علمی منحصر به چند نسخه‌ای باشد که چند نفری به زحمت کپی کرده‌اند، از هر نوشته ده‌ها نسخه منتشر می‌شد. کتاب‌ها می‌شدند مهم‌ترین محصولی که از نیشابور و ری به مغرب و مصر می‌رفتند. گردش اطلاعات و دانش در جهان اسلام آغاز می‌شد. امروز به‌جای سوربن و کمبریج از نظامیه‌های بغداد و نیشابور به‌عنوان پیشتازان فیزیک و ریاضی یاد می‌شد. تفوق علمی جهان اسلام برجایش می‌ماند و شاید به انقلاب صنعتی منجر می‌شد. امروز ولی فقط فهرستی از نام‌های دانشمندان‌مان داریم و نام آثارشان که در جنگ‌ها و رویدادهای تاریخی از بین رفته‌اند و به زحمت چند برگی‌شان به ما رسیده است.

هر از گاهی در روند رشد علمی و نوآوری بشری پنجره‌هایی باز می‌شود که از آنها می‌شود دهه‌ها و بلکه قرن‌ها به جلو جهید. این مهم نیست که چقدر عقب مانده‌ایم، این مهم است که از پنجره‌ای به وسعت تاریخ تمام فرصت‌های پیش‌رو را بسنجیم و از آنها بهره ببریم. با ظهور شبکه جهانی اینترنت چنین فرصتی برای اقتصاد ما فراهم شده است. اقتصادی که در آن تنوع کالا و خدمات و سبدهای مصرف وجود دارد، ولی بازارهایش توسعه یافته نیستند. تولید‌کننده، کشاورز، هنرمندان و کارشناسان آماده عرضه کالا و خدمات هستند ولی نمی‌دانند تقاضا را کجا پیدا کنند. از بازارهای بزرگ و سنتی کشور تا جاده‌ها و واگن‌های مترو تمام اجزای عرضه به‌دنبال تقاضا هستند. اینجاست که جاده برای ما حکم بازار را پیدا می‌کند و شانه خاکی‌اش می‌شود محل پارک و انتهایی که از انبه پاکستانی تا خیار دزفول و گل و سبزی می‌فروشند. اقتصاد ما نیازمند بازار است. مهم‌ترین کاربرد و موفقیت شبکه جهانی اینترنت گسترش بازارهای مجازی بوده است. گاهی مهم نیست کجا هستید و ساعت چند است، می‌توانید آنچه را که می‌خواهید بخرید. این تقاضا برای عرضه‌کننده درآمدزاست. از دانشجویی که می‌خواهد کتاب‌هایش را بفروشد تا بانوی زحمتکش روستایی که ماه‌ها پای دارقالی نشسته است، همه می‌توانند از طریق این شبکه خریدار بالقوه کالایشان را پیدا کنند و محصولشان را عرضه کنند. اپلیکیشن‌هایی که برای تلفن‌های هوشمند ساخته شده‌اند، توانایی درآمدزایی از همه دارایی‌ها و کالاهای احتمالی را افزایش داده‌اند.

اینجاست که یک اپ مانند اسنپ را باید به‌عنوان بازار دید. آیا مالکان آژانس‌ها به شهرداری تهران اعتراض می‌کنند که چرا در حاشیه‌های خیابان‌های شهر مسافران تاکسی می‌خواهند و سوار می‌شوند؟‌ اسنپ نه دلال است و نه واسطه. مانند اوبر Uber، لیفت Lyft و سایر نرم‌افزارهای پیدا کردن وسیله‌ای برای رسیدن به مقصد، این اپ متقاضی را به عرضه‌کننده می‌رساند. برای این سرویس هزینه‌ای دریافت می‌کند؛ ولی هر مغازه‌داری و هر تولید‌کننده‌ای تایید خواهد کرد که بودن در هر بازاری هزینه دارد. شرکت‌هایی مانند اسنپ با نوآوری و الهام از موفقیت‌های کسب شده در سایر کشورها، کاربردهای جدیدی برای شبکه جهانی اینترنت به کشور ما می‌آوردند که جبران‌کننده فقدان بازارهاست. اینجاست که باید پرسید آیا اعتراض به این شرکت به بهانه‌های صنفی توجیه دارد؟ این اعتراضات تازگی ندارند و هستند شهرهایی که استفاده از برخی از این اپ‌ها را ممنوع کرده‌اند؛ ولی حتی در این شهرها شرکت‌های دیگری فعال هستند که اپ‌های مشابهی را عرضه می‌کنند. اعتراض آژانس‌ها گرچه قابل درک است، ولی توجیه اقتصادی و حتی صنفی ندارد، تقاضای مهندسی اقتصاد گرچه تازگی ندارد؛ ولی تقاضایی است که نه به کارآیی اقتصاد می‌افزاید و نه باعث افزایش رقابت می‌شود. برعکس با ایجاد مانع برای گسترش بازارها در کشور از رقابت و درآمدزایی اقتصاد می‌کاهد. مهندسی اقتصاد همچنین سمی مهلک برای نوآوری در جامعه است. این اعتراضات نه پایان اسنپ است و نه سهم بازار آژانس‌ها را در دنیایی حفظ خواهد کرد که تلفن‌های هوشمند راه ارتباطی هر مصرف‌کننده‌ای با بازارهای مورد نیازش هستند. ولی این اعتراضات و اجابت آنها می‌تواند تیرخلاصی باشد به نوآوری و کارآفرینی هوشمندانه در کشور. این بار ما می‌توانیم ماشین چاپ را در ایران خودمان اختراع کنیم و به جای رویای جهش واقعا جهشی به جلو داشته باشیم. این فرصت طلایی را در دعواهای کوته‌بینانه قربانی نکنیم.

2 دیدگاه برای «فرصت‌های طلایی و نزاع‌های صنفی»

مال خودتان را بیفزایید

  1. در این نکته که جلوی تکنولوژی رو نمیشه گرفت و ممنوع کردن راه حل نیست ، شکی وجود نداره ولی دلیل نمیشه از ایرادات این مدل اقتصادی صحبت نکرد و چشم بسته پذیرفتش. نکاتی از قبیل:

    – رقابت با شرایط یکسان (level playing field): نمیشه از یک شرکت کوچک تاکسی رانی که باید هزینه زیادی برای آموزش و گرفتن گواهی جابجایی مسافر و ایمنی میکنه انتظار رقابت با snap یا uber رو کرد. این در مورد هتلها و مسافرخانه ها در مقابل airbnb هم صدق میکنه. در ضمن هزینه بیمه اجتماعی و از کار افتادگی یا بیمه درمانی (در مورد امریکا) که کارفرما باید پرداخت کنه امکان دادن قیمت رقابتی به مشتری رو از اونها میگیره.

    – این مدل اقتصادی میتونه به monopoly منجر بشه. در نهایت چون امکان رقابت با این قولها برای بازیگران کوچک نمونه کل بازار به دست یک یا دو شرکت بزرگ میشه که در نهایت به ضرر مشتری میشه.

    – درسته که مثلا یک دانشجو میتونه از این طریق کمک خرجی ایجاد کنه ولی به اجبار این موجب از دست دادن کار برای کسانی میشه که شغل اصلیشون جابجانی مسافر هست. در این مدل اقتصادی کار تمام وقت کمتر و کار پاره وقت و بدون قرار داد و مزایای قانون کار برای خیلی ها از بین میره. در این زمینه به نقش uber در لندن رجوع کنید. اگر اقتصاد آینده به سمت قرار دادهای ساعتی و بدون استخدام کامل پیش بره، دست آوردی که دموکراسی های غربی در زمینه حقوق کار و کارگران در قرن اخیر بدست آوردن از بین میره.

    این درسته که در خیلی از بخش های اقتصادی نو آوری وجود نداشته ولی این دلیل نمیشه که خیلی راحت از بین رفتن خیلی از شغل ها رو تماشا کرد و خوشحال بود. به نظر من نقش قانون گذار در اینجا میتونه ایجاد شرایط و قوانین یکسان برای همه باشه. به طور مثال مجبور کردن snap به قرار داد بستن با راننده ها بشه و فراهم کردن مزایای قانون کار از قبیل بیمه از کار افتادگی باشه.

    با اینکه موافقم دولتها نباید بیش از حد و به طور جزیی در اقتصاد کنن، نمیشه فرض کرد که اقتصادی یک موجود ریاضی هست که هیچ دخالتی نباید کرد طبق نظریه بازار آزاد. اقتصاد همچنین یک مفهوم اجتماعی و سیاسی نیز بوده و هست که نیازمند قوانین و جهت دهی میباشه.

  2. اتفاقا چنین شرکتهایی دقیقا به نفع کسانی کار کرده اند که کار اصلیشان جابجا کردن مسافر بوده است. بجای آنکه راننده بنشیند تا مشتری سراغ آژانس بیاید مستقیما می تواند با خود راننده تماس بگیرد. پس اینکه به ضرر راننده است جایی در واقعیت ندارد. دوم هیچکس را ندیده ام که اوبر را دستاورد دمکراسی غربی بداند. اوبر یک مدل نرم افزاری برای مدل سخت افزاریست که ما سالهاست در خیابانهای تهران شاهدش هستیم. مسافر بجای آنکه کنار یا وسط خیابان بایستد تا راننده ای سوارش کند حالا از تلفنش استفاده می کند. در نقد شما تعدد پیشفرضهایتان خیلی پررنگ است. یک سری حرفهای کلی که نه جایگاهی در روش شناسی این تحلیل دارند و نه ارتباطی به پدیده مورد بحث.

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

ساخت یک وب‌گاه یا وب‌نوشت رایگان در WordPress.com. قالب Baskerville 2 از Anders Noren.

بالا ↑

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: