دو سه ماه پیش جایی سمیناری داشتم درباره تجارت خارجی و سرمایه گذاری خارجی در ایران. مثل همیشه خوب و بد را کنار هم گذاشته بودم. در اقتصاد نمی شود از واقعیت فرار کرد و همیشه ترجیح می دهم درباره هر دو طرف سکه حرف زده باشم. وقتی صحبت تمام شد و حاضرین شروع کردن به رفتن. یک مرد تقریبا شصت ساله با موهای سفید جلو آمد. یک مهاجر فلسطینی بود که سالها در امارات و کویت کار کرده بود و چند سالی بود که به آمریکا مهاجرت کرده بود. گفت «ولی شما انتخابات دارید» گفتم «درست است که ما انتخابات داریم ولی خوب می دانید که حرف درباره اش زیاد است» گفت «ولی شما انتخابات دارید. در ایران انتخابات دارید.» گفتم «درست می گویید ولی خیلی جاهای دیگر هم دارند». گفت « در خلیج٬ در منطقه کسی مثل شما انتخابات ندارد. هر چه بگویی باز نتیجه از پیش معلوم نیست. شما باز حق دارید رای بدهید. بقیه جاها فقط منصوب می کنند».
امروز داشتم فکر می کردم شاید ما داشتن انتخابات را خیلی پیش پاافتاده فرض می کنیم. در کشورهایی که با ما همسایه هستند از ترکیه که بگذریم در افغانستان و عراق تازگیها به زور حمله نظامی و اشغال انتخابات برپا شده است. در پاکستان کنار هر صندوق رایی اگر از طالبان بمبی نباشد٬ کلاشینکفهای مردان قبیله ای و کیسه های پول فئودالها حتما هست. ضمن آنکه معلوم نیست بعدش کودتایی نباشد. همسایگانی خلیج فارس و دریای عمان که اصولا انتخابات را حتی بعنوان شوخی هم قبول ندارند. آذربایجان که سلطنت موروثیست حالا اسم پادشاه هست رئیس جمهور. ترکمنستان هم که حالش در مایه های انور خوجه است. بعد می رویم سراغ اردن و سوریه و مصر. مصر که پایتخت فکری جهان عرب است برای هر انتخابات منجر به کودتا باید اول یک انقلاب بکند. از زمان مرحوم ناصر هم که اصولا در آن از انتخابات خبری نبوده است. کلا هم همیشه به بهانه اسرائیل وضعیت فوق العاده داشته است. می ماند لیبی که جناب قذافی حالی برایش نگذاشت که کشور بماند٬ تونس باز یک انتخاباتی را بعد از بهار عربی تجربه کرده است٬ الجزایر که رئیس جمهورش معلوم نیست زنده است یا مرده و مراکش پادشاهیست. خوب اینها همسایگان و کشورهای هم فرهنگ ما هستند. می دانم یک جایی همه فکر می کنیم خون آریایی یعنی اروپایی بودن ولی چه چیز ما اروپاییست که حکومتمان باشد. تازه از آنهم به قول مرحوم فروغی٬ که هم متفکر بود و هم دولتمرد٬ بیشتر فرهنگ بلوار را می خواهیم نه لابراتوار. حالا ایده آل نیست ولی اصلش که هست. بالاخره انتخابات که داریم. پیرمرد راست می گفت. شاید فقط یک چشم باشد ولی کور در حسرت همین یک چشم به ظاهر کم فروغ است.
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟