حاشیه نشینی همه جا همراه با فقر است ولی در کشورهای در حال توسعه حاشیه نشینی همراه با فقر مطلق است. فقری که در آن داشتن غذایی برای خوردن در روزهای بعد ثروت به حساب می آید. چگونه انسانی می تواند از عمق چنین فقری برخیزد و به دنیا بگوید که هنوز وجود دارد و سرشار از آرزو است؟ فیلم ملکه کتو داستان یکی از این انسانهای شجاع است: فیونا متوسی یک دختر اوگاندایی
فیلم که کارگردان آن میرا نیر٬ فیلمسار اوگاندایی و نویسنده فیلمنامه آن ویلیام ویلر است در کتو در کامپالای اوگاندا در حلبی آبادهای این کشور فیلمبرداری شده است. صحنه ها و لوکیشنها واقعی است. بر خلاف سایر فیلمهای هالیوود که در آنها فقر باید بازسازی شود اینجا فیلم در دنیای فقر ساخته شده است.
فیونا دختریست متولد سال ۱۳۷۵ خورشیدی. وقتی سه ساله است پدرش از ایدز می میرد. خواهر بزرگتر او جولیا بعد از ابتلا به یک بیماری ناشناخته در می گذرد. در ۹ سالگی فیونا ترک تحصیل می کند٬ چون دیگر خانواده اش نمی توانند خرج تحصیل او را بدهند. او به فروش نان محلی پخت مادرش و ذرت بوداده در بازار روی می آورد تا آنکه یک روز با یکی از برنامه های کلیسای محل برای افراد آسیب پذیر آشنا می شود. رابرت کاتنده یک فارغ التحصیل مهندسی که خود در جستجوی کار است برای بچه های محله کلاسهای شطرنج برپا کرده است. روز اول بچه های کلاس از بوی بد فیونا که در میان دیوارهای حلبی می خوابد شکایت می کنند. او کمی صابون می خرد و خود را در کنار یکی از جوبهای آب محله می شورد. در محله آنها خبری از حمام و تاسیسات بهداشتی نیست. او به بازی شطرنج ادامه می دهد و با دانش آموزان بهترین مدرسه خصوصی شهر رقابت می کند. درنهایت این دختر برخاسته از حلبی آبادهای کتو قهرمان شطرنج نوجوانان اوگاندا می شود.
امروز او اولین دختر اوگاندایی است که نامزد عنوان استادی شطرنج می باشد. در سالهای گذشته او سه بار قهرمان شطرنج نوجوانان شده است و با دریافت بورس تحصیلی به مدرسه بازگشته است و این روزها آماده رفتن به دانشگاه می شود. علاوه بر این دو بار در المپیادهای جهانی شطرنج به نمایندگی از اوگاندا شرکت کرده است. فیلم داستان زندگی اوست٬ که از فقر مطلق بر می خیزد و از طریق شطرنجی راهی می یابد تا برای خود و خانواده اش جایی در این دنیا و در شهر خودش پیدا کند. این روزها او دیگر در خانه های حلبی بدون سقف و حمام نمی خوابد و توانسته است خانه ای برای خانواده اش تهیه کند.
در مبارزه با فقر یک راه مشخص وجود ندارد. تنها چیزی که مشخص است استفاده از راههاییست که امکان شکوفایی تواناییهای فردی را ایجاد می کنند و به او کمک می کنند تا عضو موثری از جامعه باشد. این کار بدون زیرساختهای اقتصادی و برنامه های اجتماعی ممکن نیست. در این راه نمی توان فرد را فراموش کرد. یکی کشتی گیر است٬ یکی قهرمان ریاضی٬ یکی قصاب و یکی خیاط. حرکت رو به جلو حرکتیست برای همه.
فکرش را بکنید اگر اوگاندا فدراسیون شطرنج نداشت و اگر به بهانه فقر این دختر یا به بهانه دختر بودنش او را از مسابقات شطرنج و بازی شطرنج محروم کرده بودند شاید امروز فیونا بجای آنکه داستانی باشد بر پرده سینما٬ استخوانهای یک قربانی گمنام دیگر ایدز بود. استخوانهایی که ما حتی نمی دانستیم وجود دارند.
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟