کودتا در ترکیه هر چه بود تمام شد. حالا پاکسازیهای بعد از آن آغاز شده است. اول دهها نفر از نیروهای مسلح٬ بعد بیش از ۲۰۰۰ قاضی٫ دیروز بیش از ۶۰۰۰ هزار نفر از اعضای پلیس و ژاندارمری و امروز ۱۵۰۰۰ معلم. انگار اردوغان منتظر فرصت بود تا به کمالیسم و میراث آتاتورک پایان بدهد و جای آنرا با کسانی پر کند که کپیهای خودش هستند در رفتار اجتماعی و سیاسی.
شکی نیست که اردوغان برخاسته از صندوق رای است. ولی در این هم شکی نیست که او تشنه قدرت است. مردی که از سال ۲۰۰۳ بر ترکیه حکم می راند٬ سالهای گذشته را صرف تثبیت قدرت و تعریف نقش خود در این کشور کرده است. او حتی نقش و جایگاه رییس جمهوری را تغییر داد٬ تا بتواند رییس جمهور و فرمانده کل قوایی باشد هم سطح یک سلطان. برای مردانی مانند او صندوق رای همیشه ابزار بوده است نه هدف. امروز اگر ما پیروزی حکومت منتخب در ترکیه را جشن می گیریم نباید فراموش کنیم ساکن کاخ آک سرای مقید به مردمسالاری نیست. برای او رای مردم توجیه است و نه معیار.
در تاریخ کسانی مانند اردوغان کم نیستند. ناپلئون بناپارت که به امپراتوری فرانسه رسید حتی رسیدن به امپراتوری را به همه پرسی گذاشت ولی کسی در فرانسه شک نداشت که او یک مستبد است. در کشورها و دوران بعد مثالهای دیکتاتورهای برخاسته از صندوق رای فراوانند. در آلمان حزب نازی و هیتلر با پیروزی نسبی در انتخابات به قدرت رسیدند تا مقدمات بزرگترین ویرانی و کشتار تاریخ را فراهم کنند. در عراق صدام حسین رییس جمهور منتخب صد درصدی مردمی بود که از ترس استخبارات جرات نداشتند به رییس جمهور دیگری حتی فکر کنند. در ایران ما رضاشاه پهلوی به رای یک مجلس منتخب مردم به صدرات و بعد به سلطنت رسید. استفاده از صندوق رای برای خلق مشروعیت و توجیه حکومت مستبدانه قدمتی به اندازه تاریخ حکمرانی دارد.
اردوغان شاید منتخب بخشی از مردم ترکیه باشد و شاید پایگاه اجتماعی او هنوز به او وفادار باشد ولی یک رهبر و دولتمرد مردم سالار و دمکراتیک نیست. دمکراسی تنها برای تعیین حکمران به سراغ صندوق رای نمی رود بلکه به مردم می آموزد که چگونه تفاوت در عقیده و ارزش را بپذیرند و با یکدیگر زندگی کنند. رهبران مستبدی که از صندوق رای برای به قدرت رسیدن استفاده می کنند بدنبال قلع و قمع مخالفان به نام مردم سالاری و به بهانه اکثریت هستند. آنچه که در روزها بعد از کودتا در ترکیه می بینیم دعوت به وحدت ملی نیست بلکه تسویه حساب یک بخش از جامعه با گروه دیگری از جامعه است. فراموش نکنیم پیروز کودتای نافرجام همان سرکوبگر میدان تقسیم است که خود را بیشتر یک سلطان می بیند تا یک رییس جمهور منتخب. این نکته مثبتیست که حتی سلطان منشهای منطقه هم به صندوق رای ایمان آورده اند ولی آنها هنوز تحمل مخالف را ندارند و منتظر فرصتند تا کسانی را که حتی خواب مخالفت دیده اند حذف کنند.
کودتا شکست خورد ولی استبداد تازه شروع کرده است.
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟