سرمقاله ام درباره اقتصاد #پساتحریم که در روزنامه فرهیختگان روز یکشنبه منتشر شد.
این روزها از مصداقهای مختلف برای تشریح شرایط اقتصادی استفاده بیشتری میکنم، به دو دلیل؛ هم در شرایط پیچیدهای هستیم و هم آنکه واقعا باید کاری کرد.
دوران پساتوافق به پایان میرسد و دوران پساتحریم در راه است. کشتی اقتصاد کشور که در گل تحریم نشسته بود، از آن درآمده است و آماده دریانوردی در اقیانوس اقتصاد جهانی میشود، ولی این کشتی، آن کشتی که به گل نشست نیست. سالها اسیر گل ماندن و تحمل ضربات امواج دریا به ساختارش آسیبزده است. موتور و پروانه کشتی هنوز اسیر سالها لجن و خزه دریایی هستند و توان همیشگی را ندارند. نفت سوخت موتور دیگر آن سوخت پرقدرت نیست.
موشهایی که در نتیجه سکون کشتی و با استفاده از ذخایر آن تعدادشان بیشتر هم شده بود، سیمهای ارتباطی را جویده بودند و میجوند. اتاق فرماندهی بهراحتی نمیتواند از وضعیت کشتی خبر بگیرد. فرمانها دیر و نامفهوم دریافت میشوند. این کشتی حالا عازم دریاست؛ دریایی که توفانهای خود را دارد و امواجش کشتیهایی بهمراتب سالمتر و سرحالتر را به اینسو و آنسو میافکند.
چالشها برای کنشگران اقتصاد ایران تازه شروع شدهاند. آنها میدانند برای رشد پایدار دیگر نمیتوان فقط به لغو تحریمها فکر کرد. بدون اصلاحات اقتصادی حتی لغو تحریمها هم رشد پایداری را به ارمغان نخواهد آورد. برجام سبب شده افق اقتصادی روشنتر از قبل شود، ولی کشتی اقتصاد همان است که بود. در ماههای گذشته دیدیم که تصمیمگیری درباره سرمایهگذاری و فعالیت اقتصادی کار راحتی نیست، رکود نسبی بر بخشهای مختلف اقتصاد حاکم شده است و ما نیازمند اصلاحاتیم.
حالا خیلیها میدانند که قیمت کالاهای مصرفی کاهش پیدا نخواهد کرد، ارز میتواند گرانتر شود و قرار نیست همهچیز شیرین شود. قیمتها هنوز هزینهها را نشان میدهد و حذف تحریمها بخشی از این هزینهها را کاهش خواهد داد، ولی افزایش جنبوجوش اقتصادی لازم است تا اشتغال ایجاد شود. حالا میدانیم لغو تحریمها اولین گام در مسیر بهبود اقتصادی است، نه آخرین گام. برای بهرهبرداری از آن درک واقعبینانه شرایط اقتصادی و تحلیل اصولی این واقعیتها لازم و ضروری است. اگر بخواهیم کشتی سالم باشد باید فکری بهحال موشهای کشتی هم کرد.
فردای لغو تحریمها، اقتصاد ما همان اقتصادی است که بود و عادتهای ما، همان عادتهایی که داریم. درست است
که دسترسی به بازارها بیشتر میشود، حجم سرمایهگذاریها میتواند افزایش پیدا کند و دادوستد رونق میگیرد، ولی احیای پیوندهای تجاری ورود مجدد بخش خصوصی به تجارت خارجی و برقراری دوباره پیوندها و کانالهای بانکی زمانبر خواهد بود. لغو تحریمها فرصت انحصارطلبی را در اقتصادمان کاهش خواهد داد، ولی به انحصارهای موجود پایان نخواهد داد. گشایش بازارها امکان گسترش صادرات و واردات را فراهم خواهد کرد، ولی رانتخواری را از بین نخواهد برد. خیلی از این رفتارها بهخاطر تعادل نادری است که در بازارهای کشور وجود دارد. این تعادل بیشتر نتیجه حضور و دخالت گسترده دولت و بخش شبهدولتی در همه ابعاد اقتصاد کشور است. حذف تحریمها و ورود مجدد به عرصه تجارت جهانی تغییر این تعادل را طلب میکند، ولی تغییر کامل آن بدون اصلاح ساختار تصمیمگیری و تعریف مجدد بخش دولتی و حدود بخش شبهدولتی ممکن نیست.
در حال حاضر اقتصاد کشور از بهرهوری پایین منابعی رنج میبرد که با کاهش بهای نفت کمتر شدهاند. در کنار این بهرهوری پایین رکود در بخشهای مختلف بهمعنای کمتر از حد طبیعی بودن تعاملات و مبادلات اقتصادی است. به اینها حجم مطالبات معوقه اقتصادی را اضافه کنیم، کشتی اقتصادمان یک سفینه اقیانوسپیما به نظر نخواهد آمد. باید چرخ اقتصاد را به گردش درآورد تا حرکت کنیم. در این شرایط بیش از هر زمان دیگری به ذهنیتی در سیاستگذاری احتیاج است که از پیشفرضهای سابق رهاشده باشد و در گفتمانی جدید چالشهای اقتصادی را ارزیابی کند. شاید هرگز این فرصت تکرار نشود، ولی اکنون زمان تغییر پارادایم در گفتوگوی اقتصادی کشور است؛ پارادایمی که دیگر دولتمحور نیست و بازارمحور و اقتصادمحور است. پارادایمی رهای از پیشفرضهای سیاسی و متکی به واقعیتها و پویندگی اقتصادی. وگرنه کشتی دوباره به گل خواهد نشست و این بار موشها مسافران را خواهند خورد.
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟