بهار گذشته که برای تدریس به مجارستان رفته بودم، یک نکته در بوداپست و شهر وسپریم برایم جالب بود. هر دو جا پر از لوحهای یادبود، مجسمه ها و تندیسهای اشخاص مختلف بود. یکبار که از سابوژ و پیتر خواستم درباره آنها برایم بگویند لیست شامل همه آدمهای ممکن بود: از شاعران تا سربازان گمنام، از مهندسان تا زنانی که از مجروحان در جنگ پرستاری کرده بودند. از خودم پرسیدم چطور ملتی که به زحمت ده میلیون نفر است نصف پایتختشان پر از یادبود است. بعد شهرها و روستاهای ایران را بیاد آوردم. و پرچمها و تصاویری که ذهن و کوچه های ما را پر کرده است و می کند.
نمی دانم اگر اسم کله قندی برای شما معنایی دارد یا نه، ارتفاعیست در نزدیکی مهران که به شهر مهران و مرز غربی با عراق مسلط است، در هشت سال جنگ حداقل هشت بار این ارتفاع دست به دست شد، نوروزی با بچه ها رفته بودیم ایلام اردوی دانشجویی، دوست راهنمایی می گفت اینجا برای هر یک متر این خاک یک سرباز جان داده است. فکر کردم تقویم ما هم مثل خاک ماست، هر روزش خاطره و یاد کسیست که برای آزادی و استقلالمان جان باخته است. تقویمها و شهرهای ملتهایی که برای آزادیشان همیشه جنگیده اند همیشه پر از خاطره است.
چهارده اسفند است، و باز سالروز جاودانگی آزادمردیست.
چرا یادبود جنگ مانندبقیه ملتهانیست؟ بدلیل اناست که اثرهنری قابل توجهی ازجنگ افریده نشده است.مثل رمان و……
یعنی جنگ برای مردم بیهوده بوده است.
یاد همه کسانی که برای بقای ایران، فداکاری کردند، گرامی باد