آلودگی هوای تهران طی چند روز گذشته به مرحله بحران رسید و طبق معمول سایر بحرانها برای مدتی رسانه ها و اذهان را به خود مشغول کرد. برخی از لزوم درختکاری نوشتند و برخی از عدم هماهنگی دستگاهها و برخی از مراجعه بیماران تنفسی به اورژانسها. علی سر زعیم یادداشت خوبی در دنیای اقتصاد نوشته است که چهار دلیل افزایش ترافیک در تهران و به تبع آن افزایش آلودگی را برشمارده است. یادداشت حاضر به عملکرد سیاست تثبیت قیمت بنزین می پردازد.
در زمان سهمیه بندی بنزین برای حفظ قیمت سه دلیل اصلی عنوان شد: اول عوارض تورمی افزایش قیمت بنزین، دوم کاهش ترافیک تهران با محدود کردن سوخت خودروها و سوم کاهش آلودگی هوای شهر. بر هیچ ناظری که از فراز ارتفاعات به فضای غبارآلود تهران نگاهی کرده باشد و یا در بزرگراههای متعدد آن رانندگی کرده باشد پوشیده نیست که سهمیه بندی بنزین نه ترافیک شهر را مهار کرده است و نه از آلودگی هوای تهران کاسته است.
این یک باور اقتصادیست که قیمت هر کالا هزینه مصرف آنرا را برای مصرف کننده معین می کند و سیگنال موثریست که باعث تعیین الگوی مصرف می شود. زمانیکه دولت با استفاده از سیاست سهمیه بندی بنزین قیمت آنرا پائین نگاهداشت در واقع مصرف کننده را از هزینه پائین مصرف بنزین مطمئن کرد. در نتیجه بجای کاهش تقاضا برای بنزین دولت باعث افزایش تقاضای کمی برای آن شد.
چنانچه تقاضا برای یک کالا را رابطه بین قیمت و حجم تقاضای مصرفی آن کالا بدانیم ، ودر نظر بگیریم در جامعه تابع تقاضا برآیند توابع تقاضای افراد جامعه است. سهمیه بندی بنزین در این رابطه تغییری ایجاد نکرد و تنها با تثبیت قیمت بنزین در یک قیمت اسمی باعث افزایش تقاضا برای آن شد. چنین تقاضایی عوارض جانبی مصرف بنزین را در نظر نمی گیرد و تنها مبتنی بر حداکثرسازی مطلوبیت است. ترافیک و آلودگی هوا عوارض جانبی مصرف بنزین هستند که برای رانندگان تهرانی هزینه ای در بر ندارند، اما شهروندان تهرانی از این عوارض رنج می برند. (Negative Externalities).
این عوارض جانبی منفی برای سایر شهروندان نامطلوب و برای جامعه شهر تهران هزینه زا هستند. از بیماری که از ناراحتی تنفسی رنج می برد تا مسافر درون شهری که وقت خود را در ترافیک از دست می دهد همه و همه هزینه چنین عوارضی را می پردازند، بی آنکه مصرف کننده بنزین بوده باشند.
شاید خواننده بگوید با افزایش آگاهی مصرف کنندگان از این عوارض این مشکل قابل حل است، واقعیت اینجاست که این تغییر قیمتهاست که عامل اصلی تغییر رفتار مصرف کنندگان است و نه تغییر در دانش آنها. برای تغییر رفتار مصرف کنندگان تهرانی و رانندگان خودروها هیچ چیز موثرتر از آن نیست که سیاستگذاران هزینه های ناشی از چنین عوارضی را بهنگام قیمتگذاری بنزین در نظر بگیرند. افزایش قیمت بنزین در شهر تهران با گنجاندن هزینه های ناشی از این عوارض جانبی در آن و نزدیکتر کردن بهای بنزین به هزینه واقعی حاشیه ای تولید بنزین تنها راه برای کاهش آلودگی و تنها ابزار کنترل ترافیک در شهر تهران است.
اتخاذ هر راه حل دیگری تنها ایجاد شوکی موقت به بازار است و باعث تغییر ساختاری تقاضا برای مصرف بنزین و مسافرتهای درون شهری در تهران نخواهد شد. تا زمانی که این تغییر ساختار تقاضا رخ نداده است، بحران آلودگی هوا در تهران رویدادی همیشه محتمل است.
سلام جناب !
یه سوال دارم:چنانچه در تعادل همزمان بازار کالا و پول اقتصاد نمودار IS (برحسب نرخ بهتره و درامد)در وضعیت افقی باشد چرا سیاست مالی دولت بر نرخ بهره و درامد ملی بی اثر است؟
اگه جوابو همین زیر سوالم هم بدید میام میخونم
مرسی واسه همه چیز!