آیا اقتصاددانان دست راستی هستند؟

هفته گذشته بحث بسیار جالبی با دوستی داشتم که خود دست به قلمی دارد و درباره موضوعهای اجتماعی می نویسد. او گفت: » شما اقتصاددانان همه دست راستی هستید!»  و بعد توضیح داد: «همه بحثهای شما حول محور سودآوریست و هیچ توجهی به هزینه انسانی ندارید، شما اقتصاددانان برای دوری یک مادر از فرزندش قیمت می گذارید. شما توجیه می کنید که یک زن بنگالی برای فلان مبلغ می تواند از بچه اش دور باشد.»

وقتی برای یکی از دوستان این مکالمه را تعریف می کردم، شانه هایش را بالا انداخت و گفت: «کی اهمیت می دهد!»

واقعیت این است که عمومی سازی مفاهیم و نقش اجتماعی افراد در ایران سابقه ای طولانی دارد و بسیاری این بحثهای قهوه خانه ای را به حساب واقعیت می گذارند.  چنین بحثهایی با کمی تم روشنفکرانه تصویری را در دهه پنجاه شمسی از صنعتگران و کارآفرینان بعنوان عامل سرمایه داری و امپریالیسم ایجاد کرد که در سال اول پس از پیروزی انقلاب به یکی از گسترده ترین برنامه های دولتی سازی اقتصاد ختم شد. برنامه ای که با درجه بندی صنایع بسیاری از مالکین را از اداره بنگاههای خود محروم کرد و اقتصاد ایران را به یک اقتصاد دولتی ناکارآمد تبدیل نمود.  هنوز ما نتوانسته ایم نه اثرات آن تصمیم و نه عواقب آن تصویرسازی را جبران کنیم.

 در نتیجه برای جلوگیری از گسترش چنین توهماتی بنظر می رسد نباید هیچ فرصتی را از دست داد.اقتصاد نه مکتب فکریست و نه ایدئولوژی سیاسی! بلکه اقتصاد مطالعه تخصیص منابع محدود به نیازها و خواسته های نا محدود ماست. البته یکی از فرضهای اقتصاد این است که خانوار  مطلوبیت خود را  و بنگاه سود خود را حداکثر می کند.  اقتصاددانان به صرف خواندن اقتصاد نه دست راستی می شوند و نه دست چپی.

ولی حتی مطلوبیت و سود تعاریف متفاوتی دارند. هم خانوار ها در تعریف مطلوبیت خود متفاوتند و هم بنگاهها از سود و سودآوری برداشتهای گوناگونی دارند. اگر هزینه را جزئی از سود بدانیم، و سود را تفاضل درآمد  و هزینه، اجزاء هزینه برای بنگاههای مختلف متفاوتند. برخی از این اجزاء مانند هزینه های ناشی از آلودگی محیط زیست پیش از این بعنوان هزینه شناخته نمی شدند و هنوز در بسیاری از کشورها بعنوان هزینه مطرح نیستند. اقتصاد سودآوری را تحلیل می کند و نه ارزشگذاری. 

اگر یک زن بنگالی برای پیدا کردن کار ناچار به مهاجرت گردد و از خانواده خود دور گردد،  هیچ اقتصاددانی آنرا درست نمی داند. این زن بنگالیست که با تصمیم خود یک مشاهده ایجاد کرده است و سیگنالی درباره مرز دستمزدی فرستاده است که او را وادار به دوری از خانه می کند. او همچنین دارد سیگنالی می فرستد برای  دستمزدی که در صورت کسب آن می تواند در کنار خانواده خود بماند. این  تحلیل بعد اقتصادی این تصمیم است و نه توجیه انسانی بودن آن یا موجه دانستن آن. در واقع با ارائه این تحلیل اقتصاددانان امکان ارائه راه حلهایی را فراهم می کنند که اجرای آنها باعث می شوند تا با ایجاد مشاغل و رشد اقتصادی  او در کنار خانواده خود باقی بماند.

نکته جالب اینجاست که چنین قضاوتهای کلی و به عقیده من مخربی عمومیت دارند. و بسیاری از دوستان دانشجوی رشته های مختلف که علیرغم فرهیختگی مطالعه ای درباره اقتصاد ندارند چنین نظراتی را با اطمینان به درستی آنها تکرار می کنند. نگارنده فقط می تواند توصیه کند که این دوستان که اکثرا در دانشگاه هستند یک ترم سر کلاس درس مبانی اقتصاد خرد یا کلان Principles of Microeconomics or Macroeconomics بنشینند و کمی مبانی این رشته را یاد بگیرند. چنین کلاسی فقط به هفته ای یک یا دو ساعت سر کلاس نشستن احتیاج دارد ولی معلومات و قدرت تحلیل افراد را افزایش می دهد.

نه اقتصاددانان دست راستی نیستند!

7 دیدگاه برای «آیا اقتصاددانان دست راستی هستند؟»

مال خودتان را بیفزایید

  1. من معتقد به دست راستي بودن اقتصاددان ها نيستم اما استدلال شما نيز براي رفع اين اتهام كافي نيست چون اگر از يك دست راستي دو آتشه هم سوال شود خواهد گفت روش و سيره ما در نهايت به نفع زن بنگالي است.

  2. سلام

    اتفاقا به نظر من اقتصاد دان ها دست راستی هستند . اقتصاد به عنوان یک علم ، ایدیولوژی چپ جماعت رو از درون دچار تناقض می دونه . آرمان چپ زیباست ولی مسیرش اشتباه . این رو اقتصاد به اشکال مختلف برای فرد اقتصاد خوانده روشن می کنه . میزان وفاداری به آرمان های چپ نزد افراد مختلف متفاوته که ممکنه طیف به وجود بیاره برای اقتصاد دان ها ولی روش چپ نقص داره و در توافق با آرمان هاش نیست . البته منظور از اقتصاد دقیقا اقتصاد رایجه . وگرنه بعضی ها هم به چیز های عجیبی اعتقاد دارن که اسمش رو گذاشتن اقتصاد . البته این نقد من هم خیلی کلی شد و بی فایده . به هر حال فروض اقتصاد رایج کاملا با مفاهیم راست مطابقت داره .

  3. و البته این نه تنها نقص نیست که نقطه ی قوت این علمه که با وجود اینکه نام » علم ملال آور » داره ولی همچنان رو به گسترشه .

  4. این یک حرف کلیست. اقتصاد قطعا دلایل شکست نظرات اقتصادی چپگرایانه را توضیح می دهد. ولی خیلی از پیشفرضهای راست و محافظه کارانه را قبول ندارد. مفهوم توسعه اقتصادی وقتی سنتهای جامعه پدرسالار را به چالش می کشد در برابر راست سیاسی قرار می گیرد.

  5. علی جان اجازه بدید که مفاهیمی که در موردش صحبت می کنم رو روشن کنم . راست منظورم راست اقتصادیه و صد البته لیبرال در اقتصاد تحلیل می کنه و نه ارزشگذاری . شاید برای ارزش گذاری نیاز به نیولیبرال بودن باشه . موضوع ابدا این نیست که دانشجویی مثل من که اقتصاد می خونه نرم هایی رو بروز بده و دفاع بکنه . همونطور که گفتید در اقتصاد ( تا جایی که من فهمیدم ) موضوع قضاوت و ارزشگذاری نیست . دقیقا تحلیل و شناخته . و همین تحلیل ها ست که به نفی ایده ی چپ منجر می شه . سعی می کنم پستی بنویسم و نتیجه ش رو بگم . چرا که این موضوع توسعه اقتصادی دقیقا پاشنه آشیل حرف های من طلقی می شه و خیلی فضای چپ زده ای داره ! ولی در دل همین توسعه ( رشد ) هم می شه به راهکار هایی نزدیک شد که از ایده ی چپ به شکلی که معمولا برداشت می شه خیلی دور هستن . توسعه از طریق بازار مثلا . و البته من منظورم از توسعه دقیقا رشد اقتصادیه و نه چیز دیگه .
    ضمنا در مواردی که اقتصاد فرم نرماتیو می گیره دستور از سمت سیاستگذار ها داده می شه . این نکته ی مهمیه . یعنی این برخورد ها و تصاد منافع که می گی درسته ولی اقتصاد صرفا مجریه در این مورد و نه تصمیم گیرنده . من فکر می کنم این یکی از کاملترین اشکال محافظه کاری محسوب می شه .
    اقتصادی که معرفی می شه معمولا یا راسته یا همسایه ی راست . و در مقام عمل مخصوصا در مباحث توسعه ، شکاف بین آرزوها – که از سمت چپ با جبه ی فرهنگی قوی ای که داره القا می شه – و سطح موجود و از طرفی دید کوتاه مدت و کم طاقتی باعث بروز ایده های چپ در اون زیر شاخه ی اقتصاد می شن .
    طولانی شد ببخشید .

  6. پیمان از یادداشتت ممنونم. منظور من بیشتر بیان این نکته است که اقتصاد تحلیل و تحقیق می کند و نه ارزشگذاری. ولی نکته دیگر این است که سیاستهای اقتصادی تنها یک بعد از ابعاد تفکر چپ و یا راست هستند. منظور من از این نوشته این بود که اگر تحلیل اقتصادی سیاست اقتصادی چپ سیاسی را رد می کند دلیل این نیست که اقتصاددان به جریان فرهنگی-اجتماعی راست سیاسی تعلق دارد. این تعمیم یک بعد به همه ابعاد را درست نمی دانم.

  7. دقیقا با نظرت موافقم . اقتصاد تاییدش به معنای تعلق به گروه مخالف نیست . صرفا رد یا تایید می کنه . با ابزار تحلیلی ای که در اختیار داره . به نظر به دید مشترک رسیدیم . ممنون از تذکرت . شاید بی حواس داشتم موضوع رو از محدوده تحلیل خارج می کردم
    موفق باشی

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

وب‌نوشت روی WordPress.com. قالب Baskerville 2 از Anders Noren.

بالا ↑

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: